محمدرضا شیخی چمان- استادیار اقتصاد سلامت
هر کشوری برای خود اهداف ویژهای تعیین کرده، و از طریق تعریف سیاستگذاریهای مختلف، آنها را دنبال مینماید. شاخصهایی هم جهت بررسی میزان پیشرفتِ انجام شده در این مسیرِ حرکتی طراحی شده، و در بازههای زمانی منظمی محاسبه میگردند. نقطه اشتراک همه کشورها در این گذرگاه یک عامل است؛ و آن اینکه اصلیترین نقش در رشد و توسعه هر جامعه را سرمایههای انسانی آن جامعه ایفا میکند.
سرمایههای انسانی هر کدام در حرفه و تخصص خود، اهداف کشور را محقق میکنند. این سرمایهها نیازمند سپری کردن آموزشهای باکیفیت هستند. کشور ایران در زمینه آموزشهای دانشگاهی نقاط قوت فراوانی دارد، و در برخی حوزهها نظیر علوم مهندسی سرآمد است. متاسفانه زمینه اشتغال بهینه برای درصد بالایی از فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران فراهم نیست. سرمایههای انسانی با این شرایط و به ناچار، ترکِ وطن کرده و سرنوشت خویش را در کشورهای اروپایی و آمریکایی دنبال میکنند. همین موضوع ایران را در حیطههای مختلف به شدت دچار چالش و کمبود مینماید.
مهاجرت (تحصیلی، کاری) از سال ۱۳۹۸ و پس از آنکه شاخصهای اقتصادی کشور روز به روز دچار وخامت شدند، سرعت بیشتری به خود گرفت. البته فرار مغزها موضوع تازهای در جامعه ما نیست و از دیرباز وجود داشته، اما در مقابل خروج این سرمایهها، شاهد هجوم گسترده اتباع افغانستانی به کشور هستیم؛ اتباعی که غیرقانونی وارد میهن عزیزمان شده و به زعم نگارنده، همانند بمبهای ساعتی هستند که هر لحظه امکان منفجر شدنشان در هر نقطه از کشور وجود دارد.
اتباع افغانستانی هیچگونه مهارتی نداشته، و تنها حوزه فعالیتی که میشود برای آنها در نظر گرفت امور ساده خدماتی است. این امور نظیر کارهای ساختمانی، کشاورزی، پاکبانی، سرایداری، دستفروشی و برخی مشاغل کاذب دیگر، هیچ ارزش افزودهای برای کشور نداشته، و فقط به بیکاری هر چه بیشتر نیروهای داخلی میانجامد. از طرفی، اتباع مهاجر فاقد هویت دقیق و قابل شناسایی بوده و زمینه بروز آسیبهای اجتماعی از این طریق برایشان به سهولت فراهم است. حتی امنیت ملی نیز ممکن است بر اثر اقدامات این افراد خدشهدار شده و کشورهای دیگر از این فرصت پیش آمده برای پیشبرد اهداف خرابکارانه خود در داخل کشور بهره جویند. همچنین، اتباع افغانستانی یارانههایی که متعلق به ایرانیان است را مصرف کرده و بار سنگینی برای نظام بهداشت و درمان، نظام آموزشی، نظام اقتصادی و سیستم حملونقل عمومی کشور دارند.
در مجموع، جای بسی تاسف است که ارزشمندترین سرمایههای انسانی کشور ایران، پس از صرف هزینههای سنگین آموزشی، به سهولت و به رایگان به سایر کشورها صادر شده، و در اختیار اهداف آنها قرار گیرند. در نقطه مقابل، نیروهای خدماتی وارد خاکِ پاک ایران شوند. درست همانند سناریوی مضحکی که یک کشاورز، محصولات باغی خود را پس از رنج و مشقت فراوان و حاصل آمدنشان رها کرده، و اقدام به خرید تولیدات بیکیفیت همسایهاش کند. ضروری است که سیاستگذاران، در زمینه ایجاد بسترهای مورد نیاز برای بکارگیری سرمایههای انسانی ایرانی در خودِ کشور و اخراج اتباع مهاجر افغانستانی اقدامات جدی را صورت دهند؛ قبل از آنکه اوضاع بیش از آنچه که اکنون هست از کنترل خارج گردد.