نایبرئیس زنان کمیته ملی المپیک گفت: در مراسم افتتاحیه المپیک ۶۰ کشور، لباسی شبیه به کشور ما با همان رنگ به تنشان بود.
المپیک ۲۰۲۴ پاریس با حاشیه مهمی درباره لباس فرم رژه المپیک بهویژه درباره بانوان مواجه شد. این لباس که مقنعه مشکی و روپوش سفید بدون طرح بود، بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت و وقتی بعضی ورزشکاران به مخاطبان و مردم در فضای مجازی پاسخ دادند، کوره انتقادات داغتر شد. هرچند مشخص شد بعضی از آنها سفیر برند مورد نظر بودند. در کنار این موضوع کاندیداتوری برخی زنان برای قبول تصدی وزارت ورزش دولت چهاردهم و همچنین بررسی عملکرد معاون توسعه ورزش بانوان وزارت ورزش و جوانان دولت سیزدهم هم در ماههای اخیر مورد بحث بوده است.
درباره همه این موارد با مهین فرهادیزاد، نایبرئیس بخش بانوان کمیته ملی المپیک، معاون سابق توسعه ورزش زنان وزارت ورزش و یکی از سرپرستان کاروان المپیکی ۲۰۲۴ که سابقه حضور مدیریتی در چهار المپیک را دارد، گفتگو کردهایم. او در گوشهای از مصاحبه، زیبایی پیراهن تنها نماینده ایران در المپیک ۱۹۹۶ را عامل پیگیری خانم آمریکایی برای یافتن طراح آن دانست. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح مصاحبه تفصیلی با یکی از باسابقهترین مدیران بخش بانوان ورزش ایران در سالهای پس از انقلاب است.
وقتی به پاریس رسیدیم، هنوز پرچم المپیک را نصب نکرده بودند
شما به عنوان یکی از سرپرستان کاروان ایران در المپیک ۲۰۲۴ پاریس حضور داشتید. از فضای کلی المپیک برای ما بگویید با ذکر این نکته که ما یک افتتاحیه متفاوت داشتیم. افتتاحیهای که جنجالی شد و خیلی با فرهنگ ما جور در نمیآمد. توضیح کوتاهی بفرمایید تا بعد در مورد جزییات آن با هم صحبت کنیم.
المپیک ۲۰۲۴ فرانسه یک تفاوتهایی با سایر المپیکها داشت، از جمله این که دهکدههای مختلفی برای اجرای مسابقات هماهنگ شده بود. اصل دهکده، دهکده پاریس بود که رشتههای مختلفی در فواصل دور و نزدیک در آن برگزار میشد. منتهی مکان و محل اسکان ورزشکاران، همین پاریس بود؛ اما یک دهکده دیگری هم در شَتَقو داشتند. با فاصله چیزی حدود چهار ساعت و نیم با اتوبوس فاصله داشت که بچههای ورزشکار را با خود میبردند و به آن دهکده میرسیدند. به ظاهر یک دهکده و در حومه آن یک منطقه نظامی بود. به دلیل این که میدان تیراندازی در آن فضا قرار گرفته بود. سه دهکده دیگر هم با تعداد مثلا ۲۰۰ و خردهای نفر، ۱۰۰ و خردهای نفر و مجدداً با ظرفیت ۲۷۰ و خردهای نفر.
این اعداد ظرفیت جمعیت آن منطقه است؟
نه این دهکدهها برای ورزشکاران در نظر گرفته شده بود. مثلا دهکده پِزی که ورزشکاران ما در آنجا اسکان داده شدند، نزدیکترین دهکده به محل میدان تیراندازی بود. با اتوبوس حدود ۱۰ دقیقه و از طریق پیادهروی ۲۰ دقیقه تا میدان تیراندازی فاصله داشت. آنجا یک محل صنعتی بود. خوابگاههای افرادی که در این منطقه صنعتی بودند را ترمیم کرده بودند و به عنوان خوابگاه ورزشکاران استفاده میشد. بد نبود و به هر ترتیب کار انجام میشد. اما اینکه شما فکر کنید در این محل المپیک برگزار میشود، به هیچ وجه. مثلا شب اول که ما به دهکده پِزی رسیدیم، ۹ نفر از ایران بودیم. یک تعداد دیگری از کشورهای دیگر هم که در مجموع به ۳۰ نفر میرسیدیم. شاید واقعیتش این است که هیچ آمادگی برای پذیرایی در آنجا وجود نداشت.
من شنیدم آن زمان تازه مشغول آوردن قابلمه و این موارد بودند؟
به سرعت خودشان را هماهنگ کردند. یعنی اینکه شما پارچهای، پرچمی یا یک المانی از المپیک را بتوانید آنجا ببینید، نبود. البته اگر نخواهم دروغ بگویم یک عدد از این عروسکهای پارا روی صندلی بود که ما آن موقع فهمیدیم قصد دارند کارهای اینجا را برای برگزاری مسابقات انجام بدهند. از فردای آن روز پرچمها زده شد و کارهای دیگری شروع شد. نه این که همان روز کارها تمام شود، بلکه چند روزی طول کشید تا یک نمایی از المپیک به خودش بگیرد! ولی واقعیت خود ماهیت تیراندازی و ورزشکاران تیراندازی، به دلیل شرایط خود تیراندازان که آدمهای متمرکزی هستند و تمرکز زیادی دارند و آرام هستند، خود فضا، فضای آرامی بود. به همین دلیل، شما آن فضا و جان المپیک را در آنجا نمیدیدید. ولی امکانات تیراندازی و تجهیزات، بسیار معقول و خوب بود. یعنی سالن ۱۰ متر، سالن ۲۵ متر، ایر دراپ و اسکیت، همه اینها در کنار هم قرار داشت و شرایط بسیار خوبی را برای برگزاری مسابقات فراهم کرده بود، بدون این که بچهها دغدغهای داشته باشند، با فاصله کمی که دهکده پزی که با آنجا قرار داشت اتفاقا برای بچههایی که در دهکده پزی بودند، شرایط خیلی راحت بود.
با وجود تاکید فرانسویها بر سنتشکنی، افتتاحیه المپیک ضعیف و بیربط بود
از افتتاحیه هم برایمان بگویید.
ما در مراسم افتتاحیه شرکت نکردیم و از طریق تلویزیون این مراسم را دیدیم، چون یک فاصله چهار ساعت و نیم یا پنج ساعت بین ما و پاریس وجود داشت. من ۱۰۰ درصد مراسم را از تلویزیون دیدم! البته ما هم میتوانستیم در مراسم افتتاحیه حضور داشته باشیم، اما بچههای تیراندازی، فردای روز افتتاحیه تمرین رسمی داشتند که پسفردای آن مسابقه بدهند. ما هر جور حساب و کتاب کردیم، دیدیم حتی اگر خیلی زود به شتقو برسیم، ساعت یک چیزی حدود ۴ یا ۵ صبح میشود. بچهها تازه میخوابند و استراحت میکنند و تمام تمرین رسمی خودشان را از دست میدهند و برای پسفردا این هماهنگی وجود ندارد. به همین دلیل از رفتن منصرف شدیم.
خود فرانسویها از افتتاحیه لذت برده بودند، اما بسیاری انتقاد داشتند و حتی مسیحیان بابت تصویری که از حضرت مسیح نمایش داده شده بود، انتقاد کرده بودند. در واقع از خردهفرهنگهایی که در آن نمایش داده شده بود، مردم ایران و رسانههای رسمی خیلی انتقاد کردند.
شما این موضوع را چطور دیدید؟
من نگاه خودم را خدمت شما عرض میکنم. من پیش از این هم در المپیک و هم در بازیهای آسیایی حضور داشتم. آنچه که در مراسمهای افتتاحیه اتفاق میافتد، فعالیتهایی نشأتگرفته از فضای ورزش است. حرکت، هماهنگی، انعطاف و زیبایی. آنچه که من از افتتاحیه المپیک پاریس از طریق تلویزیون دیدم، یکسری فعالیتهای گروهی با نگاه خیابانی بود که از نظر آنها فعالیت رسمیشان است. یعنی آنها از این موضوع استقبال هم میکنند.
طبیعی هم هست که استقبال کنند.
بله در همین فضا بود. من حتی در میان نظرات کاربران فرانسوی هم مشاهده کردم که تقاضا کرده بودند که پول ما را بابت این مراسم سنگین بدهید. چون آنهایی که در ورزشگاه بودند، یک بخشی را دیدند، ولی بخشهای دیگر در جاهای دیگری ضبط شده بود. این چه فرقی میکرد که اگر در خانه باشند؛ بنابراین خود آن برنامهها هیچ قرابتی با زیبایی و برنامههای ورزش نداشت. مثلا یک برنامه بحث مدلینگ یا چنین چیزی بود یا گروههای دیگر که نمیدانم چه ارتباطی با ورزش و کار ما داشت؟ این گروهها واقعا جایی در برنامههای ما نداشتند. حالا به نظر خودشان سنتشکنی بود. اصلا فرانسویها به سنتشکنی معروف هستند، اما به نظرم این سنتشکنی نبود که در گروههایی را ببیند که سنخیتی داشته باشند. این موضوع نه تنها از دیدگاه ما، بلکه خودشان و خیلی از افراد دیگر، اعتراضاتی درباره برنامه افتتاحیه داشتند. همین که فکر کنیم که سنتشکنی کردند و روی رود سن فرانسه برنامه اجرا کردند. مثلا خارج از فضای ورزشگاه واقعیتش اینجا است که ما آن زیبایی را ندیدیم باران هم گرفت و اصلا نمیدانم این چه برنامهریزی بود. به هر ترتیب این اتفاقات افتاد. در هر صورت فرانسه زحمت کشید. دیگر واقعیت است. برگزاری دو رویداد المپیک و پارالمپیک کار آسانی نیست.
لباس رژه حدود ۶۰ کشور شبیه لباس کاروان ایران در المپیک بود
ما میتوانیم به برگزاری المپیک انتقاد کنیم. من انتقاد یکسری از بچهها و افراد را دیدم. ولی در حالی که ما یک ورزشگاه سالم در کشور نداریم، بعضی مقامات ما کل المپیک پاریس را زیر سوال بردند، این واقعا درست نیست و نامردی است.
بله، واقعا حق نیست.
لباس اعضای کاروان ایران در المپیک پاریس خیلی حاشیهساز شد. بعضی بچههایی هم که در افتتاحیه حضور داشتند، صحبتهایی انجام دادند، ولی در رسانهها و شبکههای اجتماعی، خیلی به نحوه طراحی لباس و داستانهای بعد از آن انتقاد شد. چطور همکاری با شرکت طراحی لباس شکل گرفت و چه کسانی موافقت کردند و چطور لباس به تن بچههای المپیکی ما رفت. شما در جریان این موضوعات هستید؟
بله، البته آنچه میگویم روایت من و نظر من است. در همه گروهها اینطور اتفاق میافتد که برای اینجور موارد فراخوان میدهند تا علاقمندان طرح خود را ارائه کنند. نظرات ورزشکاران را میگیرند. مثلا ما در مسابقات آسیایی هانگژو همین کار را کردیم. خودم چند دختر ورزشکارا را صدا کردم. لباسها روی میز در سالن کمیته ملی المپیک دیدند. بدون اینکه نام هیچ برند و شرکتی آنجا مطرح باشد. آنجا همه آن طرح را دیدند و نظراتشان را گفتند، نوشتند و دادند. این جا هم تقریبا همینطور بود. در واقع گروههایی آمدند طرحها و لباسهایشان را ارائه دادند.
در این دوره، کمیته ملی المپیک فراخوان داد؟
با بعضی جاها صحبت شد و بعضیها هم آمدند. البته میخواستند کمکهایی هم بشود، ولی واقعیت کمیته ملی المپیک به دنیال این نبود. وقتی کمیته ملی المپیک برای حمایت از ورزشکاران، اینقدر شاخصهای دستیافتنی را میگذارد تا ورزشکاران بتوانند به آنها برسند و آرامش بهتری داشته باشند، شاخصهایی را تعریف میکند که ورزشکاران بتوانند بهترین فضا را برای خودشان فراهم کند، رقم خاصی برای لباس نمیماند. آنجا افراد را از فدراسیونهای مختلف صدا زدند و آنها آمدند. لباسها، کیفیت و رنگ را به آنها نشان دادند. بعد از همه اینها، لباس انتخاب شد.
یعنی فدراسیونها موافقت کردند که این لباس ما باشد؟
بله، بله. لباسهای ورزشی، داخل سالن، روی سکو و اینجور موارد هم بود. اما لباس فرم رژه مطرح شد که یک مقدار دخل و تصرف هم در آن انجام شد. شما اگر مراسم افتتاحیه را کامل میدیدید شاید ۵۰، ۶۰ تا از کشورها یا حتی بیشتر، چیزی شبیه لباس کشور ما به تنشان بود. واقعا همان رنگ و لباس ما به تنشان بود.
در واقع به نظر میرسد که متفاوت با سالهای گذشته ما فراخوان عمومی ندادیم. یک شرکتی آمد و گفت من لباسها را تامین میکنم.
نه من این را نگفتم. من میخواهم بگویم که شاید هم فراخوان دادیم.
پس فراخوان دادید؟
بله. آمدند و یک شرکتی هم از باب این که کمک کند، آمدند. ولی ما واقعا درگیر آن کمک نبودیم. ولی انتخابی که شد، با نگاهی بود که نمایندگان فدراسیونها داشتند؛ بنابراین میخواهم بگویم لباس رژه زمانی مطرح و به نمایش گذاشته میشود که در حساسترین زمان خودش قرار دارد و اظهار نظرهای متفاوتی میشود. من یادم میآید در دوره گذشته نیز …
المپیک ۲۰۲۰؟
بله. تا لحظات آخر هنوز لباس نهایی نشده بود؛ با توجه به فراخوانی که داده شد و تعداد زیاد برندهایی که آمدند. هنوز روی آن انتخاب نهایی حرف و سخن است. حتی تا لحظه آخر تصمیم بر این بود که یک کاپشن و شلوار تهیه شود. یا یک لباس دیگر مثلا یک مانتوی دیگر یا شرایط دیگری باشد. ولی تصمیم نهایی بر این شد که همان را بپوشند. همان هم موافقان و مخالفان خودش را داشت. یک جاهایی تبلیغات به یک سمت و سویی میرود که در واقع در زمانی اتفاق میافتد که فضا ملتهبتر و هیجانیتر میشود.
مهسا جاور نباید قبل از مسابقه درباره لباسها نظر میداد
سوال این است که چرا کاری کردیم که این التهاب ایجاد شود. وقتی من شبکههای اجتماعی را رصد میکردم، میگفتند چرا مراسم رونمایی برای لباس نگرفتید. در واقع این شایعه به وجود آمد که وقتی کمیته ملی المپیک شاهد این بود که لباسهایش جذابیت کافی را ندارد، ترسید که مراسم رونمایی برگزار کند و انتقادات زیاد شود. به همین دلیل، آن را در لحظه آخر نشان داد و در واقع همه را در موقعیت عمل انجام شده، قرار داد. عدم برگزاری مراسم رونمایی به دلیل همین موضوع بود؟
واقعا اینطور نبود. اخیرا بچهها لباس سبزی را در مراسم دیدار با رهبری پوشیدند که بسیار زیبا بود. این لباسی بود که برای روی سکوی بچهها طراحی شده بود. لباسهای روی سکو، زیباترین لباسی بود که در میان ورزشکاران کشور دیگر میدیدید. شاید بیشتر نگاهها به لباس مراسم رژه بود که آن هم اگر خوب ارائه میکردیم، حتما بهتر بود. البته یک اشتباهی توسط یکی دو تا از بچهها اتفاق افتاد. البته با توجه به این که هنوز مسابقه آن بچهها برگزار نشده بود، ما هم نباید فضایی ایجاد میکردیم که دچار آن همه التهاب و هیجان شوند.
اتفاقا بیشتر انتقادات به لباس خانمها بود و خیلی به لباس آقایان انتقاد وارد نشد. مخصوصا خانم جاور که تصویرش با آن لباس خیلی شبیه پرستارها و کادر درمانی کشور شده بود. اتفاقا بسیار هم باعث ارزش است. چه اشکالی دارد که شبیه پرستاران عزیز بشود. با ورزش منافات دارد. خانم جاور هم ناراحت شده بود. احتمالا در اکسپلور اینستاگرام که میرفت، همهجا عکسش را گذاشته بودند و کلی شوخی زیر آن بود.
بله.
عرضم این بود که بیشتر به خاطر لباس خانمها بود که انتقادات بالا گرفت. آن مقنعه مشکی و مانتوی سفید، خانم دکتر خودتان راضی بودید؟ نمیشد لباس بهتری طراحی شود؟
حتی برای همین لباس هم دو تا از بهترین ورزشکاران ما آمدند و این لباس را پوشیدند. یک تغییراتی را هم دادند؛ اما یک جاهایی هم اعمال نظر از سوی برخی دیگر شد و آن لباس به آن شکل درآمد. اما من میخواهم از مهسا جاور بگویم و از او دفاع کنم. به نظر من، بعد از آن همه هجمه، مهسا جاور کار سنگینی را برای حضور در مسابقات انجام داد. واقعا به تنهایی هم رفت. البته خودش هم اشتباه کرد، اما بهتر بود آن همه هجمه ایجاد نمیشد، بالاخره گذشت دیگر.
شما موافق انتشار آن ویدیو قبل از برگزاری مسابقه خانم جاور بودید؟
نه، نباید آن ویدیو را قبل از برگزاری مسابقهاش منتشر میکرد.
من شنیدم شما در سالن تیراندازی بودید و از مهسا جاور دور بودید. شاید اگر شما کنارش بودید به او کمک میکردید که الان وقت انتشار این ویدیو نیست. چون خیلی تحت فشار قرار میگیرد.
من اگر نزدیک بودم، حتما به او کمک میکردم. نهادهای زیادی درباره لباس ورزشکاران نظر میدهند. البته برای افکار عمومی این ابهام پیش آمد که خانم جاور با آن برند سابقه همکاری داشت. به هر حال همکار بودند و خیلی هم طبیعی است. سفیر آن برند بودند و همین موضوع این شائبه را ایجاد کرد که حتما چیزی پشت پرده بوده است. من به مردم تا حدی حق میدهم که این سوال برایشان پیش بیاید.
متوجه هستم که شما چه میفرمایید. اما این اشتباهی بود که اتفاق افتاد. یعنی ضبط آن ویدئو اشتباه بود و نباید رخ میداد. حالا اینکه ذهنمان را یک طرفی ببریم که، چون سفیر آن برنده بوده، ساختوپاختی رخ داده است، صحیح نیست. اصلا چنین چیزی نبوده است، انشاالله. ما فقط یازده نماینده دختر به المپیک بردیم و این لباس با نظر دو نفر از آنها تهیه شده بود. اما خدمت شما هم گفتم نگاههای دیگری هم روی آن اعمال شد که شاید تاثیرگذار بود. البته به خدا همین لباس را ۶۰ یا ۷۰ کشور دیگر پوشیده بودند!
من در افتتاحیه دیدم که کت و شلوار و کتانی یک لباس نرمالی در رژه المپیک است.
بله.
من یادم هست که حداقل از المپیک ۲۰۱۲ به بعد، در المپیکها و بازیهای آسیایی همیشه روی لباسها داستان داشتیم. حتی در تیمهای ملی. فکر کنم مشکل اینجاست که نهادهای زیادی در مورد لباس ورزشکاران نظر میدهند.
بله. در حالی که اگر شما در جای دیگری کمی پیگیری کنید، این بخش مسئول خودش را دارد و کارها را ردیف میکند. ولی ما در ورزش اینطور نیستیم. البته خیلی عالی است که مردم در ورزش اینقدر دقت دارند. چون ورزش را دوست دارند. پس بنابراین باید از تمام نظرات آنها استقبال کنیم و به سمتوسویی برویم که نظر اکثریت را تامین کنیم. ولی اینکه فکر کنید نگاه همه را راضی نگاه داریم، نمیتوانیم.
عملکرد درخشان زنان ایران در المپیک پاریس؛ بهویژه در تکواندو
خانمهای ما در المپیک خوب عمل کردند. خانم ناهید کیانی برای اولین بار در المپیک نقره به دست آورد. خانم نعمتزاده مدال برنز به دست آورد. عملکرد نمایندگان خانم ایران در المپیک ۲۰۲۴ را چطور ارزیابی میکنید؟ در ادامه به این نکته هم پاسخ بدهید. با توجه به اینکه شما همراه تیم تیراندازی بودید، آیا از نمایندگان تیراندازی هم انتظار مدال داشتید که محقق نشد؟
این بحث خیلی خوب است و اینجا با شما خیلی همراه میشوم. از دوره اولی که بانوان ایرانی در المپیک حاضر شدند که خانم لیدا فریمان در رشته تیراندازی حضور پیدا کردند، البته با وایلد کارت وارد شدند و سه دوره المپیک بچههای ما بدون کسب سهمیه آمدند. بعد خانم منیژه کاظمی و بعد نسیم حسنپور. همینطور اگر عملکرد و رکوردهای اینها را در هر دوره ببینید، بهتر و بهتر شده است. البته در آن دورهها ورزشکاران ما با کسب سهمیه نیامدند و فقط این امتیازی بود به ورزشکاری که میتوانست در مسابقات و رویداد بین المللی تیراندازی حضور پیدا کنند. در واقع این افتخار به تیراندازی داده میشد، شاید اگر به رشتههای دیگر هم این سهمیه تعلق میگرفت، آنها دیگر هم میتوانستند حاضر شوند. شاید به همین دلیل بود که در دور چهارم هما حسینی از قایقرانی به عنوان پرچمدار انتخاب شد.
ورزشکاران دختر اینقدر با انگیزه هستند که با کمترین امکانات، سعی کردند خودشان را رشد بدهند. البته در آن زمانها هنوز به این نرسیده بودند که سهمیه بگیرند. اما رفتهرفته فدراسیونها به این نتیجه رسیدند که یک بخش عمده از نیرو و توانی که میتواند درخشش فدراسیون را نشان بدهد و خودش را بالا ببرد، بخش خانمها است. این شد که فدراسیونها بهسرعت در این بخش آمدند. الان دیگر برای فدراسیونها فرقی نمیکند. واقعا در چه بخشی، مردان یا زنان کار کنند. هر کسی شایسته است باید بالا بیاید. این قشنگترین نقشی بود که فدراسیونها توانستند بگیرند. کمکم تعداد سهمیهها افزایش پیدا کرد؛ که در المپیک توکیو تعداد به ۱۰ نفر رسید. دیگر کسی بدون سهمیه وارد نمیشد. تا رسیدیم به این دوره که تعداد سهمیههای خانمها ۱۱ تا بود از ۶ رشته تکواندو، تیراندازی، تنیس روی میز، دو و میدانی، تیر و کمان و قایقرانی. مثلا در این دوره در رشتههای تیراندازی و قایقرانی، هرکدام سه ورزشکار دختر داشتیم.
این موضوع خیلی ارزشمند است، این که دختران ما میتوانند با کسب سهمیه به المپیک برسند. قبلا دخترانی از ایران که به المپیک میآمدند، بدون کسب سهمیه و با کمک خود کمیته بینالمللی المپیک بود. بخشی از انی کمکها ورزشکاران قارههایی میشود که کمتر حضور دارند. الان در شرایطی هستیم که در مقایسه با آنها یک مقداری هنوز در رویدادهای بین المللی و تمرینات، جای پیشرفت داریم. جا داریم که پیشرفت بیشتری داشته باشیم و ارتقا پیدا کنیم. معتقدم که ورزش زنان ما حتما میتواند مدالهای بیشتری در المپیک بگیرد.
بچههای ما در رشتههایی مثل تکواندو خیلی عالی بالا آمدند. از آقای ساعی و خانم سلیمی نایبرئیسشان واقعا ممنونم. از مربیان آنها خانم مداح و خانم مهروز ساعی که این فضا را برای خانمهای ورزشکار ما ایجاد کردند نیز قدردانی میکنم. دو دختر ما در مسابقات حاضر شدند و مدال المپیکی دریافت کردند. تکواندو نسبت به تیراندازی سابقه حضور در میادین بین المللی و به ویژه المپیک خیلی کمتری دارد. البته تیراندازی ما هم شرایطش را دارد که مدال بگیرد. اولین رشتهای بوده که در بازیهای آسیایی مدال گرفته و میادین بینالمللی هم حضور پیدا کرده است. اولین رشتهای بوده که در قهرمانی آسیا مدال گرفته است. سابقه طولانیتری دارد.
در نظر گرفتن پاداش برای برخی ورزشکارانی که در المپیک مدال نگرفتند
بله، تیراندازی بانوان ما در اولین بازی آسیایی بعد از انقلاب در سال ۱۹۹۰ حضور پیدا کرد. در واقع زمانی که توانستیم مقامات را قانع کنیم که خانمها در مسابقات شرکت کنند، اولین بار ورزشکاران رشتهتیراندازی ما شرکت کردند.
بله، ۶ دختر تیرانداز ما در آن مسابقات بودند. صبغه دختران ما در این رشته قویتر است. آنها خوب هم جلو آمدند. دختران ما در ۱۰ متر بسیار شرایطشان خوب است. در ۱۰ متر بادی، تپانچه و تیراندازی، در سه وضعیت هم شرایط ما شرایط بدی نیست. در این دوره هم شرایطشان خوب بود. ما خانم هانیه رستمیان را در میان ورزشکاران رشته تیراندازی داریم که سابقه یک دوره حضور در المپیک را دارند.
تا فینال هم صعود کردند.
بله. در این دوره تا فینال آمد. در دور مقدماتی که ۵۳ ورزشکار تیرانداز از سراسر دنیا حضور داشتند و همه هم قهرمان کشور خودشان بودند و ایشان سوم شد. ایشان رکوردی زدند که واقعا جای تقدیر دارد. اما در مرحله فینال شرایط دیگری دارد. یعنی تک تک شلیکهایی که انجام میدهد، مورد بررسی قرار میگیرد. این بچه، به مرحله دوم هم رسید، ولی با یک تیر ششم شد.
خانم رستمیان میگفت با توجه به اتفاقی که در تیراندازی رخ داده و با توجه به اینکه کسی تا فینال نرسیده است، این امکان وجود داشت که نگاه ویژهای به من صورت بگیرد. این امکان وجود داشت که در سطح یک مدالآور به من نگاه شود، بهویژه در مورد پاداش. او میگفت با توجه به اینکه من اولین دختری هستم که به فینال مسابقات تیراندازی المپیک رسیدم، این امکان وجود داشت که نگاهی به من شود و اتفاق خوبی هم برای من بیفتد که انجام نشده است.
ما قبلا خانم الهه احمدی را هم در المپیک داشتیم که توانست در تفنگ بادی رتبه ششم را کسب کند. اولین نفر در تیراندازی خانم الهه احمدی بود. اما خانم رستمیان اولین نفر در ۲۵ متر بود؛ بنابراین حرفش از این بابت درست است. اتفاقا در مورد این موضوع در کمیته اجرایی بحث شد. برای ورزشکارانی مثل ایشان، آقای الفتی و شمشیربازان. همچنین درباره آقای علیپور. کار آقای علیپور واقعا ستودنی است. وقتی در آرامش کار میکند و فدراسیون به او کمک میکند. خودش هم تلاش خیلی زیادی دارد. این بچه، هانیه (رستمیان) هم همینطور.
در جلسه کمیته اجرایی قرار شد یکسری تشویقهایی هم برای این بچهها در نظر بگیریم. اینها تلاش و کوشش کردند. اما نگاه اصلی من این است که در قسمتهای مشکلدار برای رفع مشکل تلاش کنیم. اگر هانیه رستمیان بتواند در فینالهای متعدد حاضر شود، فینال المپیک هم برایش مانند مسابقات عادی میشود که در مرحله مقدماتی اتفاق افتاد. فشار روحی و روانی زیادی روی ۷ نفر بود. هر کسی بتواند این فشار را مدیریت کند، نتیجه بهتری میگیرد.
در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰، ایران راه را برای حضور زنان با پوشش اسلامی باز کرد
در مورد خانم ناهید کیانی هم برای ما بگویید.
اتفاقا در برنامه دیدار مدالآوران المپیک با رهبری، کنارم نشسته بودند. ایشان تلاش چندین ساله داشتند، اتفاقا در یکی از برنامههای تمرینی که من کنارشان بودم، در مورد حضور زنان در رقابتهای مختلف و اولین حضورشان در سال ۱۹۹۰ میگفتم. در بازیهای آسیایی آن سال وقتی بچهها رفتند، ما ۶ روز در هتل بودیم و هنوز نمیتوانستیم در دهکده حاضر باشیم. برای این که بار اولی بود که ورزشکاران ایران با حجاب اسلامی حضور داشتند. خدا آقای غفوریفرد را رحمت کند. ایشان آن زمان رئیس سازمان تربیت بدنی بودند. روز ششم گفتند در مراسم افتتاحیه حاضر شوید و از آنجا کار شروع شد.
یعنی مقامات به آنها گفته بودند که در دهکده حاضر نشوید؟
نه، در ابتدا دولت ایران خانمهای ورزشکار را به هتل بردند. ولی بعد از مراسم افتتاحیه ما مشکلی نداشتیم و کارمان شروع شد. یعنی در واقع یک سوپرایز برای همه بود. یعنی مراسم افتتاحیه مثل مراسم رونمایی از دختران ایرانی با حجاب اسلامی بود و ۶ دختر ما در جلوی کاروان قرار گرفتند.
خدا میداند من در میان تماشاگران نشسته بودم و میدیدم مدیران، وزرا و مسئولین ورزش کشورها بهویژه کشورهای اسلامی چقدر از آقای دکتر غفوری فرد تشکر میکردند و به او تبریک میگفتند. چرا؟ فردای آن روز متوجه شدم. مربیان کشورهای اسلامی به من میگفتند شما کار بزرگی کردید. راه را برای ما باز کردید. گفتم چرا؟ گفتند ما ورزشکاران دختر با حجابی داریم، که تا الان کشور ما اجازه نداده است که با پوشش اسلامی در این مراسم شرکت کنند. این موضوع خیلی جالب بود. در دوره بعدی بازیهای آسیایی، تقریبا دو کشور اسلامی دیگر هم با پوشش در این مسابقات حاضر شدند و در دورههای بعدی همینطور تعداد کشورها در حال افزایش بود. یعنی آنهایی که خودشان پوشش اسلامی داشتند، تشویق شدند که در مسابقات شرکت کنند. تا آن موقع کشور خودشان اجازه نمیداد که با پوشش اسلامی در مسابقات بازی کنند.
همین مطالب را به خانم ناهید کیانی هم گفتم. عرض کردم که بچهها کارهای بزرگی را در دورههای قبل انجام دادهاند و حالا به دوره شما رسیده است. شما الان فضای تمرینات، اردوها، اردوهای برون مرزی و مسابقات خوبی دارید. شما انشاءالله الگوهایی قوی برای آیندگان میشوید. بعد از کسب مدال ایشان همینطور هم شد. در جلسه بیت رهبری، خانم مداح به من میگفتند که خانم فرهادی نمیدانید چقدر ثبتنامهای جدید در تکواندو داریم. بعد این جمله، یادم افتاد که در بازیهای آسیایی بوسان کره که بچههای ما در آن مسابقات مدال برنز آوردند، ووقتی به ایران آمدیم، استانها میگفتند ثبتنامهای دختران ما خیلی افزایش پیدا کرده است.
ببینید دختران ورزشکار ما چقدر میتوانند اثرگذار و مفید باشند. این بچهها، الگویی هستند که به کمک ما هم نیاز دارند. چه کمکی؟ مبینا، ناهید، هانیه، مهسا و همه دختران عزیز ما، به این نیاز دارند که در زمانهای مختلف از آنها مراقبت و مواظبت کنیم. بهموقع در مسابقات حاضر شود و بهموقع در مراسمات حاضر شود. این بچهها الگوهای بزرگی هستند که بعد از ۱۵ یا ۲۰ سال تلاش، کوشش و تحمل درگیری و فشارهای روحی- روانی، کبودیها، ضربهها و شکستگیهای زیادی که تجربه کردند، حالا به موفقیت رسیدهاند. همین الان مبینا نعمتزاده در تمرینات دستش شکسته است. اینها به جایی میرسند که ما آنها را نمیفهمیم و متوجه نمیشویم؛ بنابراین اینها مراقبت مدیرانی مثل من و رئیس فدراسیون را نیاز دارند. تا خدای نکرده استفاده ناجور از اینها نشود.
مردم میخواهند مبینا در مسیر قهرمانی بماند، به خاطر همین میگویند پزشکی نخواند
اجازه بدهید نظر شما را درباره دو ابر حاشیهای که درباره ورزشکاران خانم اتفاق افتاده، بپرسم. خانم مبینا نعمتزاده درخواست تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه تهران را داشتند. فکر کنم متوجه شدید چه موج عظیمی از واکنشها در این زمینه به وجود آمد. نظر شما در مورد درخواست ایشان چه بود؟
اصلاً فکر نمیکنم که این درخواست، چیز عجیب و غریبی باشد. اولاً یادمان نرود مبینا چند ساله است؟ شما به بچه ۱۸ساله داخل خانه خودتان نگاه کنید. چطور از کنار برخی خطاهای رفتاری و گفتاری او میگذرید؟ و کمکشان میکنید که مشکلشان حل شود. این که اصلاً خطایی نکرده است. او آرزو و آمالش را گفته است. همانقدر که آرزو و آمالش این بوده که قهرمان المپیک شود. او تلاش کرده و به این هدف رسیده است. ما از کجا میدانیم. بچهای که تا این حد میرسد، حتما آیکیو و ایکیوی بالایی دارد؛ بنابراین این بچه اگر در شرایطش قرار بگیرد، مطمئن باشید کم نمیگذارد؛ همه ما علاقمند هستیم که این بچه ما در مسیر قهرمانی بماند.
یادم هست یکی از مجریان عزیز ما در برنامه تلویزیونی که من نگاه میکردم، اشاره میکردند که این کار، کار خیلی بزرگی است که در اینجا نیاز به تمرین، وقت و تمرکز بسیار زیاد دارد. بله، حرفشان کاملا درست است. ولی این که ایشان نتواند در رشته دیگر کارش را درست انجام بدهد، اصلاً اینطور نیست؛ بنابراین درخواست مبینا برای تحصیل در رشته پزشکی، اصلاً عجیب و غریب نبود. مثلاً ساره جوانمردی یک ورزشکار قوی است که از نظر سنی نسبت به مبینا خیلی بزرگتر است، ولی درخواستش از رهبر انقلاب این است که یک انگشتر به من بدهید. باید ببینید در فکر و ذهن او، چه بزرگیای نقش دارد؟ بعضیها گفتندای کاش درخواست دیگری میکرد، اما او درخواستی را مطرح کرد که در ذهن خودش بود. این بچه هم همین حالت است.
فکر میکنید چرا اینقدر مردم واکنش منفی نشان دادند؟ شما هم استاد دانشگاه هستید و هم با ورزشکاران سر و کار دارید. همچنین بخشی از جامعه هستید و شرایط جامعه را میدانید. ورزشکاری که مدال برنز المپیک را دریافت کرده است و میگوید دوست دارم در رشته پزشکی دانشگاه تهران تحصیل کنم. خانوادهاش هم در این قضیه یک مقدار پافشاری میکند. خودش هم میگوید دوست دارم بخوانم. فکر میکنید دلیل این حجم واکنش منفی چه بود؟
من این واکنشها را منفی نمیبینم.
چرا؟ به نظر میرسد که واکنش مردم خیلی منفی بود.
به نظرم مردم ورزشکارانشان را دوست دارند. ورزشکاری که به المپیک آمده و روی سکو، مدال نفر سوم را گرفته است. من خودم دوست دارم در این فضا بماند. من بخواهم نسبت به این موضوع عکسالعمل نشان بدهم، آقا مجری توانمند ما، پیمان یوسفی خیلی قشنگ گفت که تو در آن طرف هم خیلی موفق میشوی، ولی ما دوست داریم در این طرف موفق شوی. من این واکنشها را از این جنبه میبینم که مردم میگویند مبینا تو میتوانی پزشک بشوی، خوب هم میتوانی، اما باید وقت بگذاری، ما یک پزشک توانمند و حاذق میخواهیم. یک پزشک توانمند و حاذق باید روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت مطالعه کند. برای ورزشکاران المپیکی هم ما همینقدر تمرین داریم و آنها بدون وقفه تمرین میکنند؛ بنابراین وقتی ما اینها را کنار هم میگذاریم با هم جور در نمیآید. یعنی این که مردم میگویند مبینا به رشته پزشکی نرود، به خاطر این است که میخواهند در مسیر قهرمانی بماند.
اگر خانم نعمتزاده با شما مشورت میکرد، احتمالا میگفتید در حال حاضر حداقل این درخواست را مطرح نکن؟
بله حتماً کمکشان میکردم. بعد یادمان نرود ورزشکار ما به اصطلاح وقت از تشک مسابقه بیرون نیامده و نفسش جا نیفتاده است، نباید اظهار نظر کند. یکی از موضوعاتی که ما همیشه به مربیان میگوییم همین موضوع است.
ما هم به همکارانمان این موضوع را میگوییم.
اتفاقاً ما تصمیم گرفتیم جلساتی را با خبرنگاران بگذاریم و به آنها بگوییم تو را خدا تیمها را کمک کنید. ورزشکار وقتی برنده شده است، یک جور هیجان دارد و وقتی شکست خورده، یک جور هیجان دارد. وقتی نفس ورزشکار هنوز چاق نشده و هورمونها سرجای خودش ردیف نشدهاند که او بتواند منطقی صحبت کند، بهتر است برخی سوالات را مطرح نکنیم.
ضربان قلب واقعاً بالا است و ورزشکار زیر فشار است.
واقعا همینطور است. زمان دیدن مسابقه هانیه رستمیان در فینال، یک جاهایی تلاش میکردم هیجانم را حفظ کنم. زمانی که هانیه در رده دوم قرار داشت، به خدا التماس میکردم همان لحظه مسابقه تمام شود. اما نمیشود مسابقه در همان لحظه تمام شود. آن بچه هم باید خودش را هم تفنگش و هم شلیکش را کنترل کند. هنوز نیامده، او را به جایگاه بُردند!
کیمیا علیزاده حتما یادش نرفته که مردم و نظام برای او چه کردهاند
در مورد یک ابر حاشیه دیگر ورزشکاران خانم. کلاً این دوره در مورد تکواندو خیلی حاشیه اتفاق افتاد. جدا از خانم مبینا نعمتزاده که من خودم به شخصه مشکلی نمیبینم پزشکی بخواند. این همه آدم، ما میدانیم به چه شکلی وارد دانشگاه میشوند. اگر این یک قهرمان را به دلیل مدالآوری در المپیک به دانشگاه بفرستید، خیلی مشکلی ایجاد نمیشود. به نظرم مخالفت با خانم نعمتزاده به دلیل فشارهایی است که روی مردم است. مردم موضعی به این مساله ندارند. با مساله دیگری موضع دارند و اینطور برخورد میکنند. ما مسابقه مجدد کیمیا علیزاده و ناهید کیانی را هم داشتیم. در واقع تکرار دوباره مسابقه المپیک توکیو بود که این مرتبه خانم کیانی موفق به پیروزی شد. یک شایعهای راه افتاد که به خانم کیانی گفته بودند که با خانم علیزاده گرم نگیر.
اصلاً اینطوری نیست. من که آنجا نبودم، ولی مطمئن هستم موضوعی مطرح نشده است.
بعد از المپیک، آقای ساعی گفتند ما استقبال میکنیم و مشکلی نداریم، خانم علیزاده برگردند. ۲ یا ۳ نفر از رؤسای فدراسیونها هم آمدند و چنین مسالهای را مطرح کردند. یا در جلسات کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش بحثی درباره بازگشت ایشان به کشور شده بود؟
بحث آقای ساعی مال خودشان است و خودشان باید پاسخگو باشند.
به هر حال وقتی ایشان صحبت میکنند.
ما در ارتباط با کل ورزشکاران خودمان، ورزشکارانی که مال ما هستند، اما در جای دیگری هستند و به اصطلاح رفتهاند، ما به همه اینها میگوییم که اینها بچههای ما هستند. ما استقبال و کمک میکنیم به کشور خودشان بازگردند. الان این دوره و شاید در در دورههای قبلی این فضا بوده است. اما این دوره فضایی بود که به ورزشکار از باب حقوق، تمرین و شرایطش توجه زیادی شد. واقعاً هم از دید وزارت ورزش و هم از دید کمیته ملی المپیک، دقیقاً آمدند شاخصهایی تعیین کردند که با هرکدام از آن شاخصها ورزشکار ما میتوانست برای خودش شرایط خوبی لحاظ کند و همینطور فدراسیونها. ما به بچههای خودمان علاقمند هستیم و دوست داریم هر کدامشان که اعلام آمادگی کنند به کشورشان بازگردند. کیمیا علیزاده هم همینطور. یادتان نرود، وقتی کیمیا علیزاده رفت، اولین مقالهای که زده شد را من زدم. آنجا نوشتم که کیمیا علیزاده دختر ما است. بچهای که با آسیب در المپیک جنگید و کسب مدال کرد. حتماً کیمیا علیزاده هم یادش نرفته که نظام جمهوری اسلامی، کشور، فدراسیون و مردم برایش چه کار کردند و کمکش کردند. الان هم همان حالت است.
آغوش ایران برای تمام ورزشکارانی که مهاجرت کردهاند، باز است
خانم دکتر در اینجا یک مشکلی به وجود میآید. شما با نگاه مادرانه میگویید به کشور بازگردند. آقای ساعی هم میگویند برگردند و این خوب است. اما چیزی که احتمالاً خانم علیزاده از تریبونهای رسمی و صدا و سیما میبیند. حتی نامش را بعضی مجریان به زبان نمیآورند. بعضی تصاویرش را که مدال دریافت کرد، دیگر در تلویزیون نشان نمیدهند. به هر حال خانم کیانی قهرمان ما است و ما دوست داریم مدال گرفتنش را ببینیم.
شما جدیدا به المپیک رفتهاید؟
من جدیدا نرفتهام، قدیم هم نرفتهام!
یک بار بیایید برویم.
عرض میکنم به کمیته ملی المپیک بیایید و تصویرش وجود دارد.
نه، اجازه بدهید سوالم را کامل کنم. چیزی که از تریبونهای رسمی میبیند، خصومتها را میبیند. اگر بخواهم کلمه راحتش را بگویم، کلمه خصومت را باید بگویم. این رفتارها با نگاه شما که میگویید آغوشها باز است، بیایید یا آقای ساعی که میگویند بازگردید، دچار تناقض است.
من تناقض را نمیبینم. الان خدمتتان عرض میکنم آن چیزی که من باید از ناحیه خودم جواب بدهم. بخصوص نگاهی که کمیته ملی المپیک به ورزشکاران دارد. در دوره آقای صالحی امیری و بهویژه نگاهی که حالا آقای خسروی وفا دارد و کارهایی که در این مورد برای بچههای ورزشکار کرده است. واقعاً ایشان با یک نگاه پدرانه جلو رفته است و کمک میکند. البته من مثال هم دارم بزنم که اجازه بدهید این مثالها را نزنم.
مثال بزنید.
کمکهایی که به بچههای ورزشکارکوهنوردی کردند. بچه ما به راحتی … خودش میگوید. برای همه بچهها همین کار را میکنیم.
منظورتان احیاناً بچههای سنگنورد نبود؟
بله، بله بچههای سنگنورد؛ بنابراین فرقی نمیکند همه ورزشکاران عزیز ما. من واقعاً تناقضی نمیبینم. شاید خبر ورزشکاران خود ما را فقط کار کردند. بله ورزشکار ما است، ولی الان در کشور دیگری به میدان میرود. ولی با این حال شما میتوانید با آنها (مسئولان تلویزیون) مطرح کنید. ولی من میگویم این نگاه وجود ندارد. در واقع نگاهی که در کمیته ملی المیپک ساری و جاری است، در مورد کیمیا علیزاده هم زمانی که معاون توسعه ورزش زنان بودم با همین نگاه جلو رفتم. اینقدر ما باید با فضای باز و آغوش باز پیش برویم مطمئن باشید کشور او برایش کشور است.
مگر میشود کشورش برایش مهم نباشد. خانم کیانی واقعاً کار مهمی در المپیک کرد و به پُر افتخارترین ورزشکار تاریخ ایران تبدیل شد. قرار بود ایشان هم اندازه ورزشکاران طلایی تقدیر شود. همچنین آقای علیپور ورزشکار رشته سنگنوردی هم مورد تقدیر قرار بگیرد. چهارمی پاداش ندارد، ندارد دیگر. شاید ورزشکار قایقرانی هم بگوید ما زحمتی کشیدیم.
بعد از پیروزی انقلاب نقش زنان در ورزش با یک فاصله ۱۰ یا ۱۵ساله اتفاق افتاد. این جبران ۱۰، ۱۵ سال در ورزش قهرمانی برای زنان کار سختی است.
باید برای زنان مدالآور تبعیض مثبت قائل شویم.
در واقع شما میخواهید برای خانمها تبعیض مثبت قائل شویم.
بله، ما ناچاریم. همیشه برای مسئولین بالادستم توضیح میدادم که شما در پاداش دادن و امکانات برای دختران باید سوبسید قائل شوید. چون در همان حیاطی بازی میکنند که پسربچهها فوتبال بازی میکنند و فعالیت ورزشی خودشان را دارند. اما پسر بچههای ما ملاحظات فرهنگی – پوششی به این شکل را ندارند و همینطور دختران ما باید این شرایط را رعایت کنند. پس باید به من سوبسیدی بدهید که من بتوانم سالنهای ورزشی چندمنظورهای داشته باشم. دختربچههای من بتوانند با آرامش در این سالها فعالیت و ورزش کنند. حالا میرسیم به ورزشکاران زن ما در صحنههای بین المللی.
ما با یک فاصله در امکانات و تجهیزاتی که برای بخش خانمها وجود دارد، مواجه هستیم. درباره تکواندو و برخی رشتهها صحبت نمیکنم. ما باید برنامههای زنان و مردان را دقیق مشخص کنیم که کجا تمرینهای خود را برگزار میکنند. مردان چند اردو دارند و زنان چقدر؟ وقتی تعداد مواد و رشتهها را در ورزش به گونهای میکند که ۵۰، ۵۰ میان زنان و مردان باشد، پس به ما هشدار میدهد. خوشبختانه این نگاه دیگر در مسئولین ما هم وجود دارد؛ بنابراین برای این دختران باید انگیزههایی فراتر از آن چیزی که گذاشتیم، قرار داده شود. واقعیت این است پاداشی را برای همه سطوح مسابقات است، رعایت میکنیم، به جز المپیک. این درخواستی بود که از ناحیه خود فدراسیون هم مطرح بود. هیات اجرایی هم نظر داد و همه نظرشان در این مورد موافق بود.
خانم ناهید کیانی مثل همان اتفاقی که بعد از کسب رتبه سومی المپیک توسط کیمیا علیزاده رخ داد. برای اولین بار یک خانم تکواندوکار ما به فینال المپیک رفته است. خداکند که در دوره بعد طلا بگیرد. بحث ما اصلا ناهید کیانی نیست. بحث ما ناهیدکیانیهای بعدی هستند که این انگیزه به آنها قدرت دوچندان برای حضور قویترشان در دورههای بعد بدهد و انشاءالله به کسب جایگاه بالاتر منجر شود.
چهارم شدن در بعضی رشتهها مثل کسب مدال ارزشمند است
درباره ورزش زنان کاملاً با شما موافق و هم عقیده هستم. اما در مورد ورزش آقایان هم این اتفاق میافتد. مثلا در دورههای قبلی، یزدانی کشتیگیر قوی و محبوبی بود. ولی ایشان مدال نقره گرفتند و آقای دبیر رایزنی کردند و گفتند به ایشان پاداش مدال طلا بدهید.
ویژگیهایی برای بعضی موضوعات وجود دارد.
این موضوع باعث ناراحتی دیگر ورزشکاران میشود. من به صورت خصوصی با ورزشکاران صحبت میکنم، خیلی به حسن یزدانی علاقه دارند و با او رفیق هستند، اما میگویند نقره او چه فرقی با نقره من دارد؟ چرا او باید پاداش طلا بگیرد، اما من پاداش نقره.
اجازه میدهید در مورد آقای علیپور صحبت کنم؟
بله. البته اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم، هرکدام دلایلی دارند.
اجازه بدهید من دوره جدید را بگویم. شما کدام صحنه را زیباتر از این پیدا میکنید که ورزشکاری که کسب مدال کرده است، جلوی ایشان زانو میزند. یعنی تو استاد من و بزرگ هستی. یعنی خیلی خفنی.
علیپور با همه ویژگیها و شایستگیها رفتاریاش خیلی تلاش کرده است. جایی باید به تلاش او ارج گذاشته شود. به نظر من باید بیشتر از این هم برای او ردیف میکردیم؛ بنابراین من نظر برخی ورزشکاران را میفهمم، ولی ما فدراسیونهایی داریم که در دورههای قبلی مدالآور بودند. الان نمیتوانیم اینها را مقایسه کنیم.
چهارمی علیپور با علی پاکدامن در شمشیربازی چه فرقی میکند؟
برای او هم ردیف کردیم.
پاداش ویژه در نظر گرفتید؟
بله. شمشیربازان ما هم لایق این پاداش هستند. ولی در بعضی رشتهها، سالها است که مشغول مدالآوری هستند.
در واقع چهارم شدن ورزشکاران آن رشتهها باخت است.
بله. حالا ما نمیگوییم باخت است، میگوییم چهارمی است و واقعاً هر کسی در المپیک حضور دارد، قهرمان است.
فکر میکنم الان آقای دبیر در کمیته ملی المپیک خیلی جایگاه ویژهای دارد؟ ۱۱ ورزشکار اعزام کرد که ۸ مدال گرفت.
آقای دبیر زحمت میکشد و باید دیده شود. گاهی اوقات بحثهایی میشود که آقای دبیر آن منابع مالی و فلان و بهمان را در اختیار دارد. ولی منابع مالی را در جایی هزینه کرده که واقعاً جواب داده است. ورزشکار او با آرامش اسکان پیدا میکند و با آرامش کار میکند. با آرامش تمرین میکند و نتیجهاش را هم میگیرد. ولی همه ما امیدوار هستیم، شرایطی را ایجاد کنیم که بقیه رشتهها در مسیر تجهیز، توسعه و پایهریزی برای قهرمانی بچههایشان خوب کار کنند.
حساب بخش بانوان وزارت ورزش را بعد از رفتن من حذف کردند
خانم دکتر کمی از فضای المپیک دور شویم. مدتی است که دولت در ایران عوض شده و وزیر ورزش هم تغییر کرده است. معاون توسعه ورزش بانوان هم اخیرا عوض شد. با خانم کاظمیپور خداحافظی کردیم و شخص دیگری جای ایشان را گرفته است. البته این حق آقای دنیای مالی است که با معاون مدنظر خودشان کار کنند. کارنامه خانم کاظمیپور را در معاونت توسعه ورزش بانوان چطور ارزیابی میکنید؟
من که نباید ارزیابی کنم!
پس چه کسی باید ارزیابی کند؟ شما معاون کمیته ملی المپیک هستید.
خانم کاظمیپور از نظر شخصیتی یک انسان بسیار بااخلاق، رفتار و توانمند هستند. ایشان در دوره کاری خودشان تمام تلاششان را کردند. یادمان نرود که ایشان در دو دوره مسئولیتی با افراد مختلف، آقای دکتر سجادی و آقای هاشمی حضور داشتند. تمام تلاش خودشان را کردند. کار اصلی ورزش زنان در حوزه همگانی شاید در این بخش بیشتر با خانم کاظمیپور باشد. اما در ورزش قهرمانی، واقعاً خط و ربط را خود فدراسیونها هماهنگ میکنند. بحث نظارت، ارزیابیها، حمایت و هدایت منابع به سمت فدراسیونهایی که در ورزش قهرمانی برای زنان تلاش بیشتری میکنند، بله از ناحیه ایشان باید اتفاق بیفتد.
از نظر شما اتفاق افتاد؟
همه این موارد با حمایتی است که خود وزارت ورزش و جوانان باید انجام بدهد. همه موارد در دست ایشان نیست. در واقع یک مرتبه هم به ایشان گفتم. ما یک حساب مستقل برای بانوان داشتیم که قبل از آمدن شما و بعد از رفتن من، اصلاً حذفش کردند. به هر ترتیب خیلی بد است که خود زنان هم در حذف این حساب دخیل بودند. البته زنهای غیرورزشی. این موضوع چیز خوبی هم نبود. ولی ایشان به منابع مالی که از بخشهای مختلف گرفتند، اشاره میکنند. همچنین تزریق بیشتری که از بخش مالی برای حوزه ورزش زنان داشتند. در این موضوع بخشهای خودشان باید یک ارزیابی بیشتری داشته باشند. اما به نظر من آن افرادی که در این بخش بیشتر میتوانند صحبت کنند، نواب رئیس بانوان فدراسیونهای ورزشی و معاونین ورزش استانها هستند.
شاید یک کاری که در این دوره در معاونت توسعه ورزش زنان در وزارت ورزش مغفول ماند که در اواخر دوره ما شروع شده بود، ایجاد معاونت ورزش بانوان در استانها بود. در دوره ما، سازمان امور استخدامی هم برای این کار شرایطی را تعیین کرده بود. از باب تعداد معاونینی که وزارت ورزش و جوانان میتواند داشته باشد. در واقع، معاونین ورزشی بانوان استانها میتوانست هماهنگیهای لازم را انجام دهد. در همین اواخر اتفاق افتاد. هیچ تغییراتی در معاونت ورزشی بانوان استانها اتفاق نیفتاد و همین موضوع آنها را کلی ناراحت کرد. شاید مقصر همه ماجرا خانم کاظمیپور نباشد. البته شاید اصلاً خانم کاظمیپور مقصر نباشد. باید در حوزه وزارت ورزش در بحث پشتیبانی حمایت لازم انجام میشد.
چه نمرهای به عملکرد ایشان میدهید؟
من نمرهای نمیدهم، اما از نظر اخلاقی نمرهشان ۲۰ است. من به این مورد اشاره کردم که ایشان کارشان را در حدی که مقدور بود انجام داد.
باید قوانینی برای تسهیل شرایط ورزش بانوان وضع کنیم
آقای سجادی و هاشمی، وزیران ورزش دولت سیزدهم چقدر به حوزه ورزش بانوان توجه داشتند؟
در گفتههای آنها این مساله وجود داشت. من در صحبتهایی که از آقای سجادی و آقای هاشمی میشنیدم که هم فدراسیونها و هم ادارات ورزش استانها در ورزش زنان تلاش خودشان را بکنند. ولی ما باید به دنبال برخی قوانین باشیم که برای این که شرایط برای ورزش بانوان تسهیل شود. یادم میآید یک روز در مجلس برای خانمهای مجلسی دوره قبل جلسه داشتیم و بعضی موارد را عنوان میکردیم. شاید یکی از خانمهایی که در دوره قبل نماینده بودند، فکر کردند ما تکرار مکررات میکنیم. اصل مساله این بود شما باید با این موضوعاتی که ما میگوییم و قوانینی که ما برای تسهیل و رشد و توسعه ورزش بانوان نیاز داریم، به ما کمک کنند که حل شود؛ بنابراین ما باید به دنبال قوانینی برویم که به دنبال تسهیل حوزه زنان داشته باشد. ما اگر برای قهرمانان آقا معافیت سربازی میگیریم، برای خانمها دراین بخش چه میگیریم؟
استعلام گرفتند و گفتند فرزند پسر قهرمان خانم، معافیت بگیرد. البته آنها (نیروهای مسلح) گفتند چنین چیزی اصلاً نداریم. اصلاً آن هم وجود ندارد. ما باید یکسری تسهیلاتی را در این بخش برای مربیان مرد و همینطور مربیان زن خودمان داشته باشیم.
صحبتی بود که آقایان از سربازی معاف شوند. خانمها همسرشان معاف شوند. این در حالی است که شاید خانمها همسر نداشته باشند یا شاید هسمرشان دوران سربازی را پشت سر گذاشته باشند.
یکی از اهل خانواده یا چیزی مشابه آن را برایش طراحی کنند. روی این موارد باید کار شود. اینطور نیست که من همین الان این مطلب را بگویم و اجرایی شود. با خود بچهها هم باید صحبت شود.
فکر میکنم از خود آنها بپرسند، منطقیتر باشد.
قشنگترین حالت برای مسئولان ما که با ورزشکاران سر و کار دارند، این است که از آنها نظر بخواهیم. همچنین میتوانیم از مربیان نظر بپرسیم که بهتر است چه تسهیلاتی را برای خانمهای ورزشکار و خود مربیان در نظر بگیریم.
یک نکته دیگر را میخواهم نکتهای را بگویم. یکی از بچههای ورزشکار نخبه ما که مدرک فوق لیسانس معماری از دانشگاه تهران دارد، پیوند اعضا است. ایشان قهرمان جهان شده و طلا گرفته است. اصلاً یک جایی هم به خاطر نخبه و متخصص بودنش، میخواهد او را استخدام کند. ولی قانون میگوید، چون ایشان پیوندی است، نمیتواند استخدام شود.
واقعاً در اینجا امکان کمک وجود دارد.
بله واقعاً میتوان کمک کرد. شما نگاهش کنید اصلاً متوجه نمیشوید که ایشان پیوند کبد است. اینقدر که سرحال و شاداب است. با این افراد مبارزه میکند در اسکواش هست در پدل هست در دارت میرود. مقام میآورد و اول میشود. اما جایی به او پرداخته نمیشود و جایزهاش هم به اندازه دیگر جایزهها نیست.
ماجرای مطرح شدن نام «مهین فرهادیزاد» در لیست گزینههای وزارت ورزش
در ماههای اول که بعد از رای آوردن آقای پزشکیان بود، نام شما هم در لیست وزرای پیشنهادی برای وزارت ورزش دیده میشد. تایید میفرمایید که نام شما در بین وزرای احتمالی بود؟
حالا آن هم داستان خودش را دارد.
اسم شما در لیست نامزدهای وزارت ورزش بود یا خیر؟
بله، الان خدمت شما عرض میکنم. من وقتی که قصد داشتم برای اعزام به مسابقات المپیک کارهایم را انجام میدادم، بعد از طرف ستادی که برای همین انتخاب وزرا بود، یکی دو تا از آقایان و یکی از خانمها تماس گرفتند که اسم شما یکی دو جا آمده است. رزومه شما آمده است. گفتم برای چی؟ گفتند برای وزارت. من خندیدم. گفتم وزیر؟! برای کدام وزارت؟ گفتند حالا شما زیاد درگیر وزارت نشو. به هر ترتیب از سوی ورزش، هیچکس نبود که برای وزارت ورزش مطرح باشد. آقای پزشکیان هم تاکید داشتند که در لیست نامزدهای احتمالی خانمها هم حضور داشته باشند و اگر شرایطی دارند، به اصطلاح کار را ردیف کنند. به هر حال، من رزومهام را فرستادم و دیگر به المپیک رفتم. واقعاً در این قضایا هم نبودم. به این ترتیب با توجه به توجیهاتی که برای من آوردند، تمام نیت ما این بود که نشان بدهیم در بخش ورزش زنان، زنان توانمندی وجود دارند که میتوانند خودشان رزومه بدهند؛ بنابراین نیاز نیست از طرف خانم دیگری از جای دیگری رزومه داده شود.
یعنی چی؟
یعنی شاید خانم دیگری هم از جای دیگری در بخش ورزش رزومه میداد.
یعنی فردی که از بدنه وزارت ورزش نباشد و بدون تخصص لازم برای بخش ورزش رزومه ارسال میکرد.
بله. شاید افرادی باشند که با یک سابقه کوتاهی فکر کرده بودند میتوانند به بخش ورزش ورود کنند. به همین دلیل شاید آنها توضیح میدادند که ما دلمان نمیخواهد اینطوری باشد و ما دلمان میخواهد از بدنه ورزش کاندیدا وجود داشته باشد. به هر ترتیب این اتفاق افتاد.
در واقع از شما رزومه گرفتند و وارد فهرست شدید. بعد دیگر مصاحبه حضوری، شرکت در جلسات و موارد اینطوری نداشتید؟
نه دیگر. به هیچ وجه.
یعنی فقط با همان رزومه، شما را بررسی کردند؟
بله. یکسری افراد که عضو آن ستاد بودند، اما بعدش استعفا دادند، بعد کاندید شدند و بعد استعفا دادند! آنها این رزومه را از من گرفتند. اما من یک بار هم به ستاد نرفتم. اصلاً نمیدانستم ستاد کجاست؟ چی است و هیچ دعوتی هم از من نشد.
خانمهای وزارت ورزش موافق نبودند که یک زن وزیر شود
فکر میکردید این امکان وجود داشته باشد که یک خانم به عنوان وزیر ورزش انتخاب شود؟
از دید من اصلاً و ابداً چیز خیلی متفاوتی نبود. یادم میآید سال ۱۳۷۷ در آموزش و پرورش قصد داشتند که اولین مدیر زن را در بخش ورزش منصوب کنند. من هم طرف صحبت بودم برای این که نفر معرفی کنم. من هم ۲ یا ۳ مرتبه اسم نفراتی را دادم؛ و واقعاً آدمهای توانمندی از سراسر ایران بودند. در آخر سر اسم خود مرا گذاشتند! من بعد از صحبتها، مصاحبه و بعد از مسائل دیگر قبول کردم که این مسئولیت را برعهده بگیرم. شاید اداره کل تربیت بدنی دخترانی که هیچ سابقهای نداشت. نه دفتر داشت نه هیچ مورد دیگری، وقتی شروع به کار کرد، در سال اول در جشنواره شهید رجایی بین ۳۰ تا اداره کل رتبه اول را کسب کرد. سال دوم و سوم هم اول شد؛ بنابراین به عنوان یک ادارهکل قوی در آموزش و پرورش مطرح شد. کارهای بسیار بزرگی انجام داد. برخی از عزیزان ما نگرانیهایی داشتند که شاید این اداره کل نتواند کار کند. به نفع زنها نیست. ولی من از روز اول این فضا را نداشتم. الان هم فکر میکنم زنان توانمندی حضور دارند که میتوانند قبول مسئولیت کنند. مثل خانم صادق، وزیر راه و شهرسازی که همه ما دعا میکنیم که در کارش موفق باشد.
من مشخصاً در این مورد با شما همراه هستم. اما مشخصاً سوالم چیز دیگری است. ما میدانیم بسیاری از مدیران توانمند خانم وجود دارند که حتما میتوانند کار وزارتخانه را انجام بدهند. حتی میتوانند رئیسجمهور شوند. هیچ بحثی ما که در رسانه هستیم نداریم.
پس من متوجه سوال نشدم.
میخواهم بگویم شاید بهتر باشد آن آدمهای تصمیمگیر اجازه بدهند که یک زن در وزارت ورزش، وزیر شود؟
اینکه خود آقای پزشکیان اشاره داشتند و من شنیدم که گفتند در چهار وزارتخانه از زنان استفاده کنند. اما در نهایت فقط در یک وزارتخانه این اتفاق افتاد. اما این که نگاه دیگران چه بوده است، من با شما موافق هستم. دیگران موافق نبودند و حتی خود خانمهای وزارت ورزش هم موافق نبودند که یک زن وزیر شود و دلایل مختلفی را هم مطرح میکردند.
کشورهای آسیایی بهتر از غربیها المپیک را برگزار میکنند
خانم دکتر مصاحبه را به سمت پایان ببریم. چند سوال کوتاه میپرسم. در المپیک که حضور داشتید، فضای المپیک از لحاظ امکاناتی گرم است و چند ورزشگاه در حیاط خوابیده بودند. دهکده المپیک وسایل سرمایشی نداشتند؟
از نظر هوا میگویید؟ ورزشکاران ما همه در اتاق بودند.
بعضی ورزشکاران کشورهای دیگر در پارک خوابیده بودند؟
آنها برای دهکده پاریس بودند. در دهکده پِزی فضای اتاق خواب میتوانست خیلی هم خنک باشد. البته من اصلاً در پِزی هم نبودم. من در یک محل خوابگاه دیگری بودم. اینقدر تعداد در این سه دهکده جمع و جور شده بود که یک ناهماهنگی پیش آمده بود. یک مقداری خود هوا گرم بود. بیرون هوا بسیار گرم بود و نمیشد کاری کرد. اما در سالنهای ورزشی و خود خوابگاه مشکلی نبود. البته این که فکر کنید شرایط خوابگاهها صد درصد محیا بود، نه نبود.
این چندمین حضور شما در المپیکها و بازیهای آسیایی بود؟
من در المپیک آتالانتا و سیدنی بودم و در توکیو فقط چند روز حاضر بودم. برای تماشای مسابقات میرفتیم، اما در دهکده حاضر نبودیم، چون کرونا بود، ولی در المپیک پاریس کامل حضور داشتم.
در واقع چهار المپیک.
بله.
همان المپیک آتالانتای ۱۹۹۶ بود؟
بله ۱۹۹۶ بود. خوابگاه بچهها در آن المپیک، خوابگاه دانشجویی بود. خوابگاه المپیک سیدنی بهتر بود. در توکیو دهکده خیلی مجهزی بود. البته کشورهای آسیایی مسابقات را خیلی خوب برگزار میکنند. مسابقات بزرگ در آسیا مقل ژاپن، چین و… با امکانات خوبی برگزار میشود.
در المپیک ۱۹۹۶ برای بچهها لباس طراحی شده بود؟
بله، یک خانم البته حضور داشت، خانم لیدا فریمان.
خاطرم هست که در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن، خانمها با چادر در مسابقات حاضر شدند.
بله با چادر حاضر شدند.
بله مخصوصاً این دوره تصاویرش را کنار تصاویر لباس فرم المپیک پاریس گذاشتند.
یک نفر از آمریکا پرسید که طراح لباس خانم فریمان در المپیک ۱۹۹۶ چه کسی بوده است؟
بله، باور کنید.
زمان حضور در مسابقات شما هم لباس فرم میپوشید؟
من با چادر هستم.
یعنی در همین المپیک پاریس هم با چادر حضور پیدا کردید؟
بله.
انتخاب خودتان است یا بچههای کاروان؟
نه انتخاب خودم است.
نباید لباس فرم بپوشید؟ هیچ مشکلی نداشتید؟
نه انتخاب خودم است.
منبع: سایت دیدهبان ایران