به گزارش رکنا، اصغر حاجیلو مدتها بود که ترجیح میداد در مورد استقلال صحبت نکند و فقط تماشاگر باشد اما وضعیت بحرانی و بغرنج این تیم موجب شد تا این استقلالی قدیمی روزه سکوت خود را بشکند و در مصاحبه اختصاصی با خبرورزشی به شدت منتقد وضعیت کنونی استقلال شود.
اول از وضعیت کلی استقلال شروع کنیم. چرا شرایط این تیم بحرانی شده است؟
دلیل عمده آن این است که حرمت هواداران استقلال و حرمت آرم لوگو روی پیراهن این تیم نگه داشته نمیشود. اصلاً من فکر میکنم پیراهنی که این روزها بازیکنان استقلال بر تن میکنند، با لباسی که من سالها تحت عنوان تاج و همین استقلال پوشیدم، کاملاً متفاوت است. من و امثال من سالها برای استقلال بازی کردیم و با پیراهن آبی زندگی میکردیم ولی هرگز از این تیم سهم خواهی نکردیم. شما شرایط پرسپولیس را ببینید و آن را با استقلال مقایسه کنید تا خیلی چیزها دستتان بیاید. رضا درویش سالهاست در پرسپولیس مدیریت میکند و آکادمی باشگاه نیز بر عهده محسن خلیلی است. بازیکن قدیمی پرسپولیس که اتفاقاً در سایپا بازیکن خود من هم بود ولی در استقلال نه برای انتخاب هیات مدیره بررسی لازم صورت میگیرد و نه در گزینش مدیرعامل و سرمربی. این دقیقاً همان تفاوتی است که به شما گفتم. مدیران ارشد استقلال اصلاً آدمهای بدی نیستند اما در جایگاه مناسبی قرار نگرفتهاند به همین خاطر شرایط باشگاه این طوری شده است. من یک چیزی به شما میگویم که شاید باورتان نشود.
چه چیزی؟
سعید مراغهچیان یکی از پیشکسوتان بزرگ استقلال است آدمی که سابقه گلزنی در دربی را هم دارد اما واقعاً باورتان میشود که چنین پیشکسوت بزرگی برای تماشای تمرین استقلال به کمپ حجازی رفته و او را راه ندادهاند؟ واقعا باورتان میشود؟ این روزها پیجهای هواداری استقلال که البته هوادار این تیم هم نیستند، برای باشگاه تصمیم گیری میکنند. آنها مربی و مدیر در استقلال عوض میکنند! متاسفانه فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش هم برای ایجاد ثبات در استقلال کاری نمیکند. در زمانی نه چندان دور استقلال با وجود بیپولی، توسط مردانی همچون: کردنوری، اولیایی، فتح الله زاده، قریب، واعظی آشتیانی و.. مدیریت میشد و به رغم تمام کاستیها، این نفرات میتوانستند فضا را مدیریت کنند اما حالا وضعیت کاملاً متفاوت شده است.
از چه نظر؟
شما ببینید، بازیکن استقلال میآید، تتو میزند و آن را تعمداً نمایش هم میدهد اما هیچکس در عرصه مدیریت استقلال قبل از اینکه ماجرا جنجالی شود، با او برخورد نمیکند و در نهایت هنگامی که جنجال به وجود میآید، دود آن به چشم استقلال میرود. آرمین سهرابیان را از زمانی که در دوره شفر فوتبال بازی میکرد میشناسم و بچه بسیار خوبی است و روی جوانی این کار را کرد بنابراین باید با او برخورد میکردند اما نباید چنین بازیکنی را از دست نمیدادند. در حق سعید مهری بیمهری کردند و از استقلال رفت اما وقتی به ایران برگشت او را نخواستند و سعید هم رفت پرسپولیس. متاسفانه وقتی یک بازیکن یا مربی به هر دلیلی در پازل تاکتیکی استقلال جایی ندارد آنقدر با او بد برخورد میکنند که وقتی با تیم دیگری مقابل ما قرار میگیرد، طوری جلو استقلال بازی میکند که انگار این باشگاه اقوامش را کشته است! از بازیکنان اسبق گرفته تا کادر فنی و مربیان آکادمی. همه این مسائل مدیریتی است. واقعا برایم عجیب است بازیکنی که کیفیت لازم را در استقلال نداشت از این تیم کنار گذاشتند ولی چند سال بعد با رقمی بسیار گزاف او را دوباره برگرداندند! وقتی در یک باشگاه حرمت پیشکسوت رعایت نمیشود و او را سر تمرین راه نمیدهند، معلوم است که شرایط پیرامون سایر موارد چگونه جلو میرود.
برسیم به بازی با خیبر
واقعا من فکر میکنم پیراهن استقلال نه تنها برای گروهی از بازیکنان کنونی این تیم گشاده است بلکه اصلاً به تن آنها نمیرود. شما وضعیت دفاع استقلال در بازی با خیبر را ببینید. باور کنید آقای اکبر کارگرجم، شاهین بیانی و من اگر با همین سن و سال در آن بازی حضور داشتیم، حداقل به خاطر تعصبمان بیشتر میدویدیم ولی من صحنههایی را در بازی با خیبر دیدم که اصلاً حس میکردم بعضی از بازیکنان استقلال تعمداً دوست داشتند این تیم ببازد!
برسیم به انتخاب سرمربی جدید
به نظرم پیتسو موسیمانه کارنامه خیلی خوبی دارد. او میتواند استقلال را متحول کند ولی به شرطی که سربازان خوبی در اختیارش باشد. متاسفانه اغلب بازیکنانی که من الان در استقلال میبینم، نمیتوانند برای استقلال سرباز باشند البته فراموش نکنید افرادی هم هستند که وقتی از استقلال میروند ۲۰ لیتر گازوئیل روی زمین میریزند تا مربیان بعدی سر بخورند! در دوره استراماچونی هم یادتان میآید که تیم هفتههای اول خوب نتیجه نمیگرفت و زمزمههای اخراج او مطرح شده بود اما آرام آرام به یک هارمونی مطلوب رسید. به نظرم در دورهای که جواد نکونام سرمربی استقلال بود، کادر مدیریتی باشگاه اجازه نداشت در امور فنی دخالت کند و نکونام هم اجازه نداشت وارد حیطه مدیران شود ولی حرمتها از بین رفت و خودمان دیدیم که چه اتفاقاتی رخ داد.
در چنین فضایی پیشکسوتان استقلال باید چه موضعی اتخاذ کنند؟
وقتی باشگاه افراد بزرگی تحت عنوان حسن روشن، مهدی کشاورز، علی جباری، هادی نراقی، اکبر کارگر جم، جهانگیر کوثری و.. را تحت عنوان پیشکسوت دارد حتماً باید از آنها مشورت گرفته شود ولی در عین حال باید تعریف درستی هم برای کلمه پیشکسوت در استقلال مطرح شود. قرار نیست کسی که یک فصل برای استقلال فوتبال بازی کرده حالا بیاید و سخنگوی پیشکسوتان استقلال شود. الان استقلال برای مسابقات پیشکسوتان ۳ تیم متفاوت دارد! شما این مساله را با وضعیت پرسپولیس مقایسه کنید. خیلی از پیشکسوتان پرسپولیس رابطه خوبی با علی پروین ندارند اما به حرمت و اعتبار او هرگاه صحبتی مطرح میشود که نظر پیشکسوتان نیز در آن مطرح است، با وجود اختلافاتی که میتوانند داشته باشند، یکصدا میگویند: هرچه علی پروین بگوید. الان استقلال ولی پر از علی پروین شده! یک عده تاکید دارند که فقط باید حرف، حرف خودشان باشد و همین ماجراهایی به وجود میآید که الان میبینیم. با چشم خودمان میبینیم که تیم در خرم آباد باخت و واقعاً هم بد بازی کرد. واقعا نمیدانم بازیکنان استقلال چطور رویشان میشود از خانه بیرون بیایند؟ اصلا چطور از خرم آباد به تهران برگشتند؟ خجالت نمیکشند؟ آقایان قرارداد میبندند و کلی هم آپشن داخل قرارداد میگذرند. مگر شما قرارداد بستهاید تا استقلال به دسته پایینتر سقوط کند؟ قرارداد بستهاید و پول میگیرید تا با استقلال موفق شوید نه اینکه به همین راحتی ببازید. شما افرادی مانند امیر جعفری یا بهنام بانی را ببینید، من هر وقت تعصب این دو هنرمند عزیز به استقلال را میبینم، کیف میکنم و البته دلم برای طرفداران استقلال میسوزد چون با تمام وجود به خاطر نتایج این تیم زجر میکشند. به همه طرفداران استقلال میگویم هیچ وقت روی سکوها برای هیچ مدیرعامل یا سرمربی زنده باد و مرده باد نگویند بلکه تیم برایشان مهم باشد. ناصر حجازی عزیز و منصور پورحیدری دوست داشتنی افراد بسیار بزرگی در استقلال بودند اما در کنار لوگو این باشگاه بزرگ شدند. این قاعده در مورد همه پیشکسوتان استقلال صادق است چون نام استقلال از اسم همه ما بزرگتر است.
و حرف آخر؟
هنوز هم میگویم سرمربی جدید استقلال میتواند موفق باشد به شرطی که سربازان خوبی در اختیارش قرار بگیرند. متاسفانه استقلال الان مانند یک سنگر شده که هر روز بمباران می شود.