به گزارش “ورزش سه”، حضور در سالن ورزشی مرتضی مهرزاد به عنوان ستاره والیبال نشسته ایران با اتفاقات جالبی همراه بود. اینکه بدانید موردعلاقه بلندقامتترین ورزشکار ایران اسباب بازی است و او به هلیشات علاقه خاصی دارد و از فرصتهایی که سالن ورزشیاش خالی است استفاده میبرد تا پرندهاش را به هوا ببرد و با آن بازی کند!
محل موردعلاقهاش این سالن ورزشی است که همه چیز در آن پیدا میشود، از تشک و ملحفه که مدعی است دوست دارد بیشتر از خانه اینجا وقتش را بگذارند و حتی استراحت کند و کتابهایی که خوانده و به شکلی جالب به تشریح آن میپردازد و البته فیلم بازی با مهرزاد. تماشای کتابهای تلنبار شده در دفتر او باعث شد تا از این بخش گفتگوی متفاوت خودمان را با یکی از پرافتخارترین ورزشکاران ایران آغاز کنیم. گفتوگویی که حاوی نکات جالب و البته شناخت روی دیگری از زندگی این ستاره است.
ماجرای این کتابها چیست؟ همه آنها را خواندهای؟
بله، من کتاب زیاد خواندهام اما بخواهم اگر دقیق بگویم، کتابهای زیادی است که هنوز نخواندهام. به کتابهایی که خواندهام فکر نمیکنم و ذهن من بیشتر درگیر کتابهای بیشماری است که نخواندهام. من بیشتر کتابهای رمان و تاریخی را دوست دارم. آخرین کتابی که خواندم که روی من تاثیر گذاشته باشد “کوری” و “صد سال تنهایی” است. اگر از کتابی خوشم بیاید، کتابهای دیگر آن نویسنده را هم دنبال و تهیه میکنم. ولش نمیکنم و همه کتابهایش را میخوانم تا شخصیت او را کاملا بشناسم. از نویسندگان ایرانی هم “سمفونی مردگان” از عباس معروفی را خواندهام. “سنگ صبور” و “عزاداران بیل” از غلامحسین ساعدی نیز روی من تاثیر گذاشتند. نویسندگان ایرانی هم قابل احترام هستند.
اطلاعاتت از سینما به چه شکل است؟ به ما که موقع تصویربرداری تکه انداختی و گفتی عباس کیارستمی نیستیم!
به اندازه خودم اطلاعات دارم و تعقیب کردم. فیلم ایرانی “طلا و مس” را واقعا دوست داشتم. فیلم خودمانی بود و اصلا انگار در جامعه خودمان بود.
دوست داری فیلم زندگینامهات ساخته شود؟
نه!
چرا؟ با این همه اتفاق ویژه در زندگیات و مدال و عناوین و خاطره، قطعا جذاب خواهد شد.
نه! وظیفه من بود که خوب باشم. در تیم هر کسی وظیفهای دارد و من هم وظیفه خودم را سعی میکردم به بهترین شکل داشته باشد. جای داوود علیپوریان که کاپیتان تیم ماست هم خالی است و او حسابی اذیتم میکند و رابطه خوبی داریم.
اما تو نماد یک آدم سختکوش و کم نیار هستی! چرا فیلم زندگیات ساخته نشود؟
نه، اینکه میگویید کم نیار اینطور نیست. اتفاقا در زندگیام خیلی جاها حسابی کم آوردم و ناامید شدم که شاید خیلیها ندانند. اما چیزی که بود این است که من در آن ناامیدی و کم آوردن نماندم. شاید به مو رسیده و پاره نشده. وقتی پیش خودم تنها هستم و فکر میکنم میبینم، نه مرتضی به مو رسیدی، پاره هم شدی اما باید خودت را جمع کنی و برگردی و ادامه دهی. یک جاهایی کم آوردم و ناامید شدم که هیچکس متوجه نشد. شرایط زندگی من این است. باید روحیه داشته باشم و بمانم.
بازیکن رشتهای هستی که همیشه مدال را برای شما کنار گذاشتهاند و میروید بیاورید. آیا آن توجهی که انتظار دارید انجام میشود؟
میگویند والیبال نشسته ایران شبیه بسکتبال آمریکاست. من این را قبول ندارم. به نظرم بسکتبال آمریکا شبیه والیبال نشسته ایران است؛ ما در 10 دوره پارالمپیکی که شرکت کردیم هشت مدال طلا داشتیم و دو مدال نقره. آسیایی و جهانی را که اصلا حساب نکردم. این افتخاری برای کشور است که در 10 فینال اخیر پارالمپیک بود. اما انتظار را باید دو بخش بگذاریم؛ انتظاری که از مردم نداریم و اتفاقا آنها همیشه به ما لطف داشتند و با روحیهای که به ما میدهند و حس قشنگشان مایه امید ما هستند. بخش بعدی انتظاری که مسوولان از ما دارند، اندازه آن برای ما کاری انجام ندادهاند. ما یک ورزش داریم که در المپیک و پارالمپیک که صددرصد پرچم ایران را بالا میبرد و مدال میآورد. به نظرم همانطور که ما تلاش میکنیم آنها باید به ما رسیدگی کنند. یک حرف تکراری است که شاید درباره آن صحبت نمیکردم اما پاداش تیمی است. وزارت به ورزش و مدال انفرادی فلان مبلغ را میدهد اما به ورزش تیمی مثل ما فلان مبلغ. ما چون تیمی هستیم نصف میشود. اگر انتظار دارید ما طلا بیاوریم پس شما هم لطف کنید رسیدگی کنید. حالا پای سکو را لطف کردند و هفتاد و پنج درصد کردند. اگر به ما به چشم ورزش انفرادی نگاه کنند ممنون میشویم. والیبال نشسته واقعا الان موردتوجه جهان قرار گرفته است. فقط والیبال نشسته ایران توانسته همیشه مدال بیاورد و اینقدر طلا گرفته و انتظار داریم توجه شود.