اوضاع لبنان و جنگ این کشور با صهیونیست‌ها در اربعین شهادت سید نصرالله

چهل روز از شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل افسانه‌ای مقاومت لبنان گذشت. او پس از چند اقدام شگفت‌آور صهیونیست‌ها در انفجار پیجرها، انفجار بی‌سیم‌ها و ترور و شهادت فرماندهان مقاومت، در بمباران سنگین محل اقامتش با ۸۰ بمب یک تنی سنگرشکن به شهادت رسید تا به‌زعم صهیونیست‌ها ستون حزب‌الله متزلزل شده و فروریزد.

این اتفاق رخ نداد و مقاومت بر شدت حملات خود علیه رژیم افزود که در تاریخ درگیری آنها با هم، بی‌سابقه بوده است. حمله به منزل بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی به قصد کشتن وی تنها یکی از این اقدامات است. او هرچند از مهلکه گریخت، اما این واقعه به صهیونیست‌ها نشان داد حتی عالی‌رتبه‌ترین مقامشان نیز در سرزمین‌های اشغالی امنیت ندارد.

طی یک ماه جنگ، صهیونیست‌ها ۹۵ کشته و ۹۰۰ زخمی در مرز با لبنان داده‌اند تا فشاری بزرگ برای تجدیدنظر در جنگ، ایجاد شود. نهاد‌ها و کارشناسان صهیونیست بیمناک‌اند در هنگام گرفتاری‌شان در لبنان، از جبهه‌ای دیگر ضربه‌ای سنگین دریافت کنند. برخی از این جبهه‌ها غیر‌فعال و برخی نیز شناخته شده‌اند؛ از جمله ایران که قرار است حمله‌ای سخت و پیچیده در پاسخ به تجاوز رژیم به خاک ایران در بامداد ۵ آبان‌ماه، ترتیب دهد.

مقاومت لبنان در ۴۰ روزی که در غم فقدان رهبر اسطوره‌ای خود می‌سوخت، شعله‌های آتش جنگ را به سراسر تأسیسات و مراکز مهم صهیونیست‌ها در حیفا و تل‌آویو کشاند. این واقعه، حقیقتی تلخ را برای شهرک‌نشینان هویدا ساخت. اگر آنها زمانی بر این تصور بودند که دشمن لبنانی‌شان را می‌توانند نابود کنند، دریافتند با دشمنی روئین‌تن روبه‌رو‌یند. هضم این واقعیت برای جامعه رژیم ساده نیست. اگر دشمن آنها نامیرا باشد، باید چه کنند؟ 

در این گزارش تلاش شده اوضاع لبنان و جنگ این کشور با صهیونیست‌ها در اربعین شهادت سیدحسن نصرالله مورد ارزیابی قرار گیرد.

شیب و شدت حملات
مقاومت لبنان با شدتی متوسط حملات خود را به سرزمین‌های اشغالی ادامه داده و با شیبی ملایم و به آرامی در حال بالابردن ضربات است. مهم آنکه حزب‌الله با وجود جنایت‌های گسترده رژیم در کشتار مردم و رهبران حزب‌الله، دچار خطای شناختی و سوءمحاسبه نشده و با کنترل هیجانات به نبرد ادامه می‌دهد. شدت و شیب ملایم حملات مقاومت می‌تواند دلایلی داشته باشد: 

۱. حزب‌الله با توجه به احتمال طولانی شدن جنگ به دنبال حفظ ذخایر خود است. پیش از جنگ تخمین زده می‌شد که آنها دارای ۱۵۰ هزار راکتند. مقاومت لبنان طی یک‌سال زد و خورد و سپس جنگ، تاکنون تقریبا ۸ هزار راکت پرتاب کرده که معادل ۵ درصد ذخایر تخمینی است. در یک‌سال درگیری میانگین پرتاب‌ها شامل ۲۰ راکت در روز بوده است.

با تبدیل زد و خورد‌ها به یک جنگ، تعداد راکت‌های پرتابی به روزانه بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ راکت رسید. باید توجه داشت در اغلب روز‌ها تعداد راکت‌های پرتاب شده همان ۱۰۰ تیره است. تعداد پرتاب پهپاد‌ها نیز به صورت هفتگی حداکثر ۳۰ فروند است.

با درنظر گرفتن این اعداد، مصرف ماهانه مقاومت لبنان به ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ راکت و ۱۰۰ تا ۱۲۰ پهپاد می‌رسد. برای یک‌سال، تعداد راکت‌های پرتاب شده به ۳۶ تا ۴۲ هزار و تعداد پهپاد‌ها بین ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ خواهد بود. این میزان معادل یک‌سوم ذخایر راکتی و پهپادی مقاومت لبنان است.

با توجه به ارزیابی‌ها و لزوم آمادگی مقاومت برای جنگ طولانی‌مدت، این گروه برای استمرار پرتابه‌ها، از مصرف حجم بالای مهمات در زمان کوتاه اجتناب می‌کنند.

باید در نظر داشت استفاده کامل از ذخایر نیز به دلایلی امکان‌پذیر نیست. بخشی از راکت‌ها و پهپاد‌ها بر اثر ضریب‌های عادی و بروز مشکل فنی قابل استفاده نخواهند بود. همچنین بخشی دیگر ممکن است در بمباران‌های رژیم منهدم شوند. با چنین وضعیت و دورنمایی از جنگ طولانی، مقاومت شدت و شیب حملات به سرزمین‌های اشغالی را طراحی کرده است.

علی‌رغم تخمین‌ها در خصوص وجود حداکثر ۱۵۰ هزار راکت در ذخایر مقاومت لبنان، این گروه احتمالا دارای ظرفیت پراکنده تولید در سخت‌ترین شرایط است و می‌تواند در طول جنگ ذخایر را ترمیم کند و یا دست به دریافت محموله از منابع خارجی بزند؛ چه اینکه مقاومت غزه تحت محاصره کامل موفق به ساخت و دریافت راکت از منابع خارجی شد.

با وضعیت کنونی جنگ، مقاومت لبنان می‌تواند بین سه تا پنج سال جنگ را ادامه دهد. این تخمین بر اساس دارایی‌های موجود در لبنان است بدون آنکه بر جبهه‌های دیگر و یا ارسال سلاح در مقادیر بزرگ، حسابی باز شود.

۲. مقاومت لبنان به دنبال کنترل وحشیگری صهیونیست‌هاست و از این رو برای جلوگیری از بهانه‌جویی رژیم برای کشتار و تخریب بیشتر، با سیاستی خاص و حجمی قابل کنترل، دست به حمله علیه اراضی اشغالی می‌زند. اگر تل‌آویو بهانه بیابد، با تبلیغ فراوان، توجیه لازم برای افزایش حجم بمباران‌ها را برای خود ایجاد می‌کند. 

۳. مقاومت لبنان طی ماه‌های اخیر با مشکلات زیادی روبه‌رو شده و به همین دلیل بخش‌های مختلف این گروه در حال بازیابی و احیای توان خود به‌ویژه نسبت به گذشته‌اند. انفجار پیجر‌ها به زخمی شدن ۳ تا ۵ هزار نفر انجامید، ده‌ها نفر از رهبران عالی‌رتبه ترور و شهید شدند و مسئولیت آوارگان هم بر دوش مقاومت افتاد. تعداد شهدا و زخمی‌ها در لبنان نزدیک‌به ۱۰ هزار نفر و تعداد آوارگان به ۱.۵ میلیون نفر رسیده است که اداره امور آنها نیازمند اختصاص منابع انسانی و مدیریتی قابل توجهی است. از سوی دیگر هم‌زمان ۷۰ هزار سرباز رژیم برای نفوذ به جنوب لبنان در مرز‌های با این کشور مستقر شده و در حال عملیات‌اند. مقابله با حمله زمینی رژیم هم که فوری‌تر از هر خطری است، توان زیادی از مقاومت گرفته است. مقابله با حمله از جنوب و اداره تلفات و آوارگان احتمالا در شدت حملات راکتی نقش داشته است، اما اثرش چندان قاطع و سنگین نیست. به نظر می‌رسد با برطرف شدن خطر نفوذ زمینی ارتش رژیم، حملات راکتی و پهپادی به عمق سرزمین‌های اشغالی افزایش یابد.

۴. استقرار چند لشکر رژیم در شمال فلسطین اشغالی برای تهاجم زمینی به لبنان، مقاومت را بر آن داشته تا با راکت‌ها و پهپاد‌های خود به نقاط استقرار و خطوط پشتیبانی این لشکر‌ها در نوار مرزی حمله کند. در نتیجه، توان مقاومت از عمق سرزمین‌های اشغالی، کارخانه‌ها و شهرک‌ها، به توان نظامی رژیم در مرز منحرف شده است. با شکست مرحله زمینی جنگ در لبنان، مقاومت دست به افزایش شدید حملات خود به شهرک‌های مرزی با استفاده از پرتابه‌های کوتاه برد خواهد زد. تخمین در خصوص ابعاد این حملات، دو تا سه برابر شدن پرتاب راکت‌ها به سمت تأسیسات و شهرک‌های صهیونیست‌نشین است.

همچنین باید توجه داشت ناامن شدن مرز‌ها برای پرتاب راکت، باعث شده تا بخشی از سرزمین‌های اشغالی از برد راکت‌های کوتاه‌برد مقاومت که به وفور در دسترس این گروه‌اند، خارج شود. استقرار مجدد مقاومت در مرز، بار دیگر امکان استفاده از این راکت‌ها را در اختیار لبنانی‌ها قرار خواهد داد. 

۵. مقاومت لبنان به دنبال مدیریت جنگ فرسایشی است و نمی‌خواهد با افزایش شدید سطح جنگ، از زمان آن بکاهد. بر همین مبناست که مقاومت با وجود حمله پیجری و ترور و شهید شدن رهبران عالی از تشدید بیش از اندازه خودداری کرده است. تشدید سنگین حملات می‌توانست با بالابردن میزان تخریب و تلفات، باعث پایان جنگ و آتش‌بس در زمانی کوتاه شود که در این صورت دست برتر و محصول نهایی جنگ در اختیار صهیونیست‌ها قرار می‌گرفت. اگر شدت جنگ بالا برود، رژیم با قدرت آتش سنگین خود تخریب گسترده‌تری رقم زده و مردم بیشتری را به شهادت رسانده و یا مجروح می‌کند. در این صورت با فشار‌ها جنگ احتمالاً درحالی‌که لبنان ویرانه شده و غرب و تل‌آویو به اهداف خود دست یافته‌اند به پایان می‌رسد. تنظیم شدت درگیری‌ها، اما باعث می‌شود با تقسیم و پراکندگی زمانی در حجم تخریب‌ها و تلفات، طول کشیدن جنگ امان صهیونیست‌ها را ببرد. 

ارتقای جایگاه سیاسی در زمان توطئه 
صهیونیست‌ها در مرحله زدوخورد تنها فرماندهان رده‌میانی و سربازان را هدف قرار می‌دادند، اما مدتی قبل از تبدیل درگیری‌ها به یک جنگ آنها فرماندهان عالی‌رتبه نظامی را هم مشمول ترور‌ها کردند. تقریبا با آغاز جنگ، طبقه سیاسی حزب‌الله نیز وارد بانک ترور‌ها شدند به‌گونه‌ای که دبیرکل، نایب‌رئیس اجرایی و یکی از اعضای شورای مرکزی مقاومت لبنان در عملیات‌هایی جداگانه به شهادت رسیدند. وفیق صفا، مسئول ارتباطات مقاومت لبنان فرد بعدی در صف بود که ترورش ناکام ماند. با توجه به این تحول و ضرورت ایفای نقش در سیاست داخلی لبنان مقاومت این کشور «نبیه بری» رئیس جنبش امل را که ریاست پارلمان را هم برعهده دارد، به عنوان نماینده خود در رایزنی‌های سیاسی انتخاب کرد. مجموعه غرب به رهبری آمریکا و متحدان منطقه‌ای این کشور قصد داشتند با توجه به ضربات وارده به مقاومت با تحمیل رئیس‌جمهور مدنظر خود بتوانند از این اقدام به عنوان نمادی در جهت اخراج سیاسی مقاومت از ساختار‌های قدرت منطقه بهره ببرند.

در فقدان حضور مستقیم سیاسی مقاومت لبنان، نبیه بری و مسئولان ایرانی وظیفه ناکام گذاشتن پیشبرد دستور کار‌های غربی در بیروت را برعهده گرفتند. سفر‌های شجاعانه رئیس مجلس شورای اسلامی و وزیرخارجه ایران به بیروت همگان را هوشیار ساخت که نخواهند توانست مقاومت را از ساختار سیاسی لبنان و منطقه اخراج کنند. با آرایش مناسب و قدرتمند محور مقاومت در مناسبات سیاسی لبنان نه‌تن‌ها جایگاه مقاومت لبنان در ساختار حکومتی این کشور تضعیف نشد بلکه به دلیل حمایت سنگین و مستقیم از جمله با درخواست آیت‌الله سیستانی، مرجع عالیقدر شیعیان از مسلمانان برای کمک به لبنان و پشتیبانی نزدیک ایران این جایگاه ارتقا یافت. حمایت‌های پررنگ آیت‌الله سیستانی تا جایی بر صهیونیست‌ها گران آمد که آنها، ایشان را به ترور تهدید کردند. 

اقتصاد انطباقی آشی که دشمن با دست خود پخت
وضعیت آوارگان لبنانی با سال ۲۰۰۶ تفاوتی اساسی دارد. لبنان از سال ۲۰۱۸ که جنگ نابودی این کشور در دولت ترامپ آغاز شد علی‌رغم شکست طرح مزبور همچنان با تبعاتش دست‌وپنجه نرم می‌کند. این تبعات باعث کاهش شدید ارزش پول ملی، از دست رفتن سپرده‌گذاری‌های مردم و تضعیف شدید سرمایه‌گذاری‌های خارجی شده‌اند. این مسائل موجب شده تا لبنانی‌ها با سختی‌های دوره تحریم انطباق بیشتری با وضعیت جنگی داشته باشند. کاهش ارزش پول ملی به بسیاری از کسب‌وکار‌های محلی ضربه زد، اما کسانی که در خارج از کشور مشغول به کار بوده و درآمد خود را به‌صورت حواله برای خانواده خود ارسال می‌کردند به مشکلی برنخوردند؛ در نتیجه توجه به کار در خارج از لبنان که امری رایج بود بیشتر از گذشته شد. امروز آوارگان لبنانی درد بی‌خانمان شدن دارند، اما بخشی از آنها به لحاظ درآمدی متکی به حواله‌های ارسالی یک یا چند عضو خانواده در خارج از کشورند. سازمان مقاومت لبنان نیز شاهد رشد به خدمت گرفتن اعضا نبوده تا هزینه‌هایش دوچندان شود. وضعیت اقتصادی مقاومت نشان می‌دهد آنها می‌توانند جنگ طولانی‌مدت را اداره کنند. 

استحکام اجتماعی 
جنایت‌های عریان رژیم و صحبت‌های بی‌پرده مسئولانش در خصوص خاک کشور‌های اطراف برای همه آشکار ساخته مقاومت در برابر صهیونیست‌ها ضروری بوده و فوریت دارد. همین مسئله باعث افزایش تاب‌آوری مردم شده و طرفداران مقاومت را مصون ساخته است. درباره دیگر اقشار لبنان در میان اهل سنت و مسیحیان هم وضعیت مقاومت چندان بد نیست؛ به‌ویژه اهل سنت که نگاهی خاص به بحران غزه دارند و گروه جماعت اسلامی، شاخه اخوان‌المسلمین لبنان همراه با مقاومت این کشور وارد درگیری با رژیم شده و شهدایی را از سال ۲۰۲۳ تقدیم راه قدس شریف کرده است. برخی از این مسلمانان در جریان جنگ سوریه به دشمن محور مقاومت تبدیل شده بودند، اما به مرور با پی بردن به حقیقت، رفتار خود را تغییر دادند و به هم‌پیمانان مقاومت تبدیل شده‌اند. در میان مسیحیان هم علی‌رغم اختلاف‌افکنی‌ها گروه و فردی علیه مقاومت برنخاسته است.

منبع: روزنامه فرهیختگان

+

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn