داود دشتبانی- هم میهن: دولت ایران پس از شکست محاصره هرات منشوری صادر کرد که نشانگر خشم عمیق محمدشاه بود. در این منشور آمده بود که تلاش دولت ایران برای آزادسازی اُسرای ایرانی پایان نیافتهاست. از سربازان تشکر کرد که در «سرما و گرما… با شوق و غیرت تاب آوردند.» به انگلیسیان تاخت که ما «عهدنامههایی با آنان داشتیم که آن را محکمتر از صد قلعه میپنداشتیم… اما نقض عهد کردند. خارک را گرفتند و تهدید به حمله به فارس و کرمان کردند… پس برگشتیم… انگلیس دولت بزرگی است و سلاح حرب نداشتیم.»
هرات یکی از شهرهای باستانی و تاریخی ایران بوده است و تا پیش از جدایی از ایران مرکز خراسان و در دورههایی ولیعهدنشین کشور ایران بود. شاهعباس صفوی که در هرات زاده شده بود تا زمان آغاز سلطنتش در کودکی حکومت هرات را برعهده داشت.
در دوران صفوی هرات مهمترین شهر و مرکز خراسان محسوب میشد. هرات علاوه بر نقش مهمی که در جغرافیای سیاسی ایران داشت و پایتخت شرقی ایران محسوب میشد بهعنوان مرکز خراسان در توازن سیاسی و اقتصادی خراسان نیز نقش مهمی داشت و با جدایی این شهر بزرگ از خراسان این منطقه از ایران نیز در انزوا قرار گرفت.
اما سلطه ازبکان بر هرات کوتاه بود و آنها از دورههای فترت در اوایل سلطنت شاهطهماسب اول و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده و شاهعباس اول استفاده کردند و هر بار برای مدت کمی این شهر را در اشغال داشتند.
پس از سقوط صفویان هرات مدتی در اشغال طایفه ابدالی بود و به دست نادرشاه افشار آزاد شد. پس از مرگ نادر افغانها بر هرات مسلط شدند.
هرات قربانی بازی بزرگ
در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی هرات از حکومت ایران پشتیبانی میکردند. بازی بزرگ نامی است که به رقابتهای ژئوپلیتیک بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی داده شده است. در این رقابتها روسیه به دنبال پیشروی در قلب آسیا و نزدیک شدن به هند بریتانیا بود و انگلیس نیز تلاش داشت مقابل این پیشروی مقاومت کرده و از مستعمره خود در هند محافظت کند. همه تحولات سیاسی این دوره پیرامون ایران ذیل بازی بزرگ معنا پیدا میکند. بریتانیا، در سراسر قرن نوزدهم، گرفتار این نگرانی و ترس بود که یکی از قدرتهای اروپایی دیگر نظیر روسیه و فرانسه بخواهد از فرصت فروپاشی سیاسی آسیا بهرهبرداری کند.
تلاش بریتانیا برای تحمیل پیمانهای صلح گلستان و ترکمنچای با هدف متوقف کردن روسیه در قفقاز صورت گرفت و در عین حال در جنوب شرق و شرق نیز خود انگلستان تلاش داشت حائل و پردهای میان ایران و هند بریتانیا ایجاد کند و همین سیاست بود که منجر به پشتیبانی بریتانیا از ایجاد یک حکومت محلی جدید که انگلیسیها آن را افغانستان نامیدند، حمایت کرد. افغان یا اوغانها اصطلاحی بود که برای نامیدن قوم پشتون استفاده میشد. این اقوام و طوائف توسط دولت صفوی در این حدود مستقر شدند تا حائلی میان ایران و هند باشند اما از اواخر دولت صفوی خود به مدعی حکومت بدل شدند و حتی موفق شدند اصفهان پایتخت دولت صفوی را به تسخیر دربیاورند اما در نهایت حکومت نیمهمستقلی را در کابل ایجاد کردند که با تحریک بریتانیا از سلطه ایران خارج شده و به انگلیسیها متعهد شدند.
از زمان فتحعلیشاه قاجار، افغانستان به علت سرکشی مقطعی و توأم با تجاوز حاکمان هرات و قندهار و کابل، به دیگر نواحی خراسان و تمایل قاجارها برای اعاده حاکمیت ایران در این مناطق، در کانون توجه قرار گرفت. در عرصه بینالمللی نیز، سلطه انگلستان و کمپانی هندشرقی بر هندوستان و ترس و واهمه آنان از حملات افغانان دُرانی به آنجا و رقابتهای استعماری با فرانسه و روسیه، سبب اهمیتیافتن این منطقه برای بریتانیا شد. در دوره فتحعلیشاه حاکمان کابل و قندهار و هرات عموماً به دولت ایران وفادار بودند اما شورشهای پراکندهای صورت میگرفت به همین دلیل پس از آنکه عباسمیرزا از جنگهای ایران و روسیه در قفقاز فارغ شد به سوی خراسان حرکت کرد تا کامران میرزا درانی را در هرات وادار به اطاعت کند.
عباسمیرزا با سپاهی عازم خراسان شد. حاکم سرخس، نسا و اشکآباد را گوشمالی داد و به کامران میرزا حاکم هرات دستور داد به دولت ایران مالیات بپردازد. در برابر پاسخ نامساعدی که از طرف کامران میرزا رسید، هرات را محاصره کرد. هرات در محاصره عباسمیرزا بود که فتحعلیشاه قاجار به دلایل نامعلوم عباسمیرزا را فراخواند. ولیعهد فرزند خود محمد میرزا را برای ادامه محاصره شورشیان در هرات باقی گذاشت و خود عازم تهران شد اما در حوالی مشهد بیمار شد و در آنجا برای مداوا ماند اما اجل مهلت نداد و شاهزاده با کفایت در نزدیکی مشهد درگذشت. انگلیسیها در زمان فتحعلیشاه، با سیاست اعزام سفیر و انعقاد برخی قراردادها، وی را بر ضد زمانشاه دُرانی حاکم کابل تحریک کردند؛ سپس با وعدههای واهی، مانند مساعدت مالی و نظامی برای مقابله با روسها و استرداد مناطق قفقاز، مانع از اتحاد فرانسویان با ایران و نفوذ احتمالیشان در افغانستان و هندوستان شدند.
هرات مستقل
محمدشاه پس از آغاز سلطنتش تصمیم گرفت کار ناتمام پدرش را به انجام برساند و عازم هرات شد و این شهر را به محاصره درآورد. سرپیچی کامران میرزا حاکم هرات از انجام تعهداتی چون پرداخت خراج سالیانه، تهاجم به خراسان و تلاش برای تصرف سیستان، از جمله عواملی بود که محمدشاه را واداشت تا با لشکرکشی به هرات، هم کامران میرزا را تنبیه کند و هم این شهر را که وی در زمان حیات پدر تا چند قدمی فتح آن پیش رفته بود، مفتوح نماید. در این زمان از یک سو دولت روسیه تلاش میکرد تا شاه قاجار را برای حمله به هرات تحریک و تشجیع نماید و در صورت فتح آن، نفوذ خود را در آسیای میانه و افغانستان گسترش دهد. از دیگر سو دولت انگلستان نیز برآن بود تا شاه قاجار را از لشکرکشی به هرات باز دارد و از هرات بهعنوان سدی در مقابل حملات احتمالی ایران و روسیه به هندوستان استفاده کند.
انگیزه دولت ایران از این لشکرکشی، علاوه بر تابعیت مجدد هرات، تأمین امنیت شرق ایران که به سبب تاختوتازهای قبایل سنیمذهب آسیای مرکزی به آن منطقه به چالش کشیده میشد، بود. این قبایل در حملات خود صدها ایرانی را به اسیری گرفته بودند و شاه میتوانست ضمن برقراری حاکمیت مجدد ایران بر هرات، این اسیران را آزاد کرده و امنیت خراسان را تأمین کند. به علاوه انگیزهای شخصی نیز برای محمدشاه وجود داشت. او که در زمان ولایتعهدی پدرش هرات را محاصره کرده بود اما موفق به ورود به شهر نشده بود، میتوانست کار ناتمام خود را به اتمام برساند. همچنین شاه که در نبرد برای تاجوتخت از یاری نیروهای روسیه و انگلیس سود جسته بود، میتوانست با یک فتح نظامی قدرت دولت خود را به رخ بکشد.
در زمان محمدشاه، ترس از نفوذ روسها در آسیای مرکزی و افغانستان، انگلیس را واداشت تا با بهرهگیری از سیاست ایجاد چالش و تهدید، هم حاکم هرات را علیه دولت ایران بشورانند و هم با حمله به جزایر خلیجفارس، مانع از فتح هرات و دیگر نواحی افغانستان توسط ایران شوند. بریتانیا علاوه بر کمک به کامرانمیرزا، علیه ایران اعلان جنگ کرد. همراه شدن تجاوز انگلیسیها به خاک ایران و اشغال جزیره خارک با خودداری روسها از یاری ایران، محمدشاه را ناکام گذاشت. این گونه بود که ارتش ایران با دست خالی به تهران بازگشت.
دولت ایران منشوری صادر کرد که نشانگر خشم عمیق محمدشاه بود. در این منشور آمده بود که تلاش دولت ایران برای آزادسازی اُسرای ایرانی در بند قبایل آسیای مرکزی پایان نیافتهاست. از سربازان تشکر کرد که در «سرما و گرما… با شوق و غیرت تاب آوردند.» به انگلیسیان تاخت که ما «عهدنامههایی با آنان داشتیم که آن را محکمتر از صد قلعه میپنداشتیم… اما نقض عهد کردند. خارک را گرفتند و تهدید به حمله به فارس و کرمان کردند… پس برگشتیم… انگلیس دولت بزرگی است و سلاح حرب نداشتیم.»
تدبیر امیرکبیر
ناصرالدین میرزا که جای پدر را گرفت شرایط قدری تغییر کرد. کهندل خان و صیدمحمدخان، فرمانروایان قندهار و هرات، اعلان سرسپردگی به شاه ایران کردند. امیرکبیر صدراعظم باکفایت ناصرالدینشاه نیز مصمم بود، حاکمیت ایران را بر هرات که از لحاظ پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی بخشی از خراسان بوده است، تثبیت کند. دوستمحمدخان حاکم کابل پس از یک دوره جنگ و ستیز با انگلیس، با این دولت همپیمان شده بود و اندیشه تسلط بر «قندهار و هرات» را در سر میپروراند و به پشتیبانی انگلیس دلگرم بود. هنوز کمی بیشتر از یک ماه از صدارت امیر نگذشته بود که ناصرالدینشاه به خواست وی در نامهای محبتآمیز در پاسخ به نامه اطاعت یار محمدخان او را «صاحب اختیار دارالسلام هرات» خطاب کرد و نسبت به «کفایت و شهامت و کاردانی و صدق حمایت او اعتماد نشان داد» و از او خواست که بیشتر از پیشتر به نظم آن حدود و ثغور بپردازد؛ او نیز خود را فرمانبردار مطلق ایران اعلام کرد، سکه به نام پادشاه زده و خطبه به نام او خواند.
بزرگان هرات نیز نامههایی مبنی بر بندگی و خدمتگزاری به شاه نوشتند. از جمله شیخالاسلام ملافیضالله و قاضی شهر محمدعثمان نامه مشترکی تقدیم کرده و استدعا کردند شاه ایران هرات را از سایر ممالک محروسه جدا ندانند و در حفاظت آن توجه فرمایند. حکومت ایران در مورد قندهار نیز از یک سو حکومت کهندلخان را در برابر تعرض امیر کابل تضمین کرد و خود او را به ماموریتهای مهم داخلی فرستاد و در عوض سردار قندهار تعهد سپرد که در صلح و جنگ موافق مانند سایر تبعه دولت علیه ایران فرمانبردار شاه باشد و هرگز به فکر حمله به هرات نیفتد و با انگلیس مراوده نداشته باشد. در مورد دوست محمدخان امیر کابل، او نیز به دربار شاه روی آورده و از امیر استمداد جست؛ امیر با او به مهربانی رفتار کرد و به او توصیه کرد که چند سالی با انگلیسیها رفتار کجدار و مریزی داشته باشد.
سیاست امیر در هرات و افغانستان از درخشانترین فصول زندگانی سیاسی اوست. حاکمیت ایران را بر هرات تثبیت کرد و از نظر سیاسی هرات را داخل تشکیلات حکومتی ایران کرد و اسلحه و مهمات به آنجا فرستاد و در سازمان حکومتی هرات، مامور دائمی ایرانی معین کرد. امیر در پیشبرد اهداف خود بسیار با تدبیر و خردورزی عمل کرد. سیاست امیر در شرق ایران باعث شد که در اوایل عهد ناصری هرات و قندهار و کابل که در عهد فتحعلیشاه و محمدشاه با قشونکشی مطیع نشده بودند، دم از اطاعت دربار ایران بزنند، پیروزی سیاست ایران در هرات مساوی با شکست سیاست انگلیس در آنجا بود. به همین خاطر شیل سفیر انگلیس در تهران تلاش کرد از امیرکبیر نوشتهای رسمی بگیرد که دولت ایران در هیچ موقع به هیچ بهانه قشون به سمت هرات روانه نکند.
این تلاش تا زمانی که امیرکبیر زنده بود، به نتیجه نرسید، با این حال انگلیس که از نفوذ ایران در افغانستان خشمگین شده بود، به تحریک دوستمحمدخان پرداخت و با پیمان پیشاور دوستمحمدخان را به لشرکشی از کابل به سمت هرات تحریک کرد. سپاه ایران در واکنش به دوستمحمدخان راهی افغانستان شد. نیروهای ناصرالدینشاه تحت فرمان حسامالسلطنه هرات را محاصره کردند و توانستند با کمک بومیان افغان پیروز شوند و هرات را در دست بگیرند. در این میان ناگهان، انگلیس در واکنش به اقدام ایران، به دولت قاجار اعلان جنگ داد و جزیره خارک و بوشهر را به اشغال خود درآورد. در این حال درگیریهایی بین نیروهای ایرانی و انگلیسی روی داد که به شکست سربازان ایرانی انجامید.
جدایی هرات
انگلیسیها پیش از این قرارنامهای را بر ایران تحمیل کرده بودند که مهمترین بند آن تعهد ایران به عدم اعزام قشون به هرات بود. در این قرارنامه در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری، ایران متعهد شد تنها در صورتی که نیروهایی از قندهار و کابل و یا نقاط دیگر به هرات تجاوز کنند، قشونی برای دفاع از آن شهر بفرستد و پس از دفع دشمن نیروها را بازگرداند. این سند تا حدودی حاکمیت سیاسی ایران بر هرات را خدشهدار کرد، اما پس از این اتفاقات و روی کار آمدن محمدیوسفمیرزا در هرات، حاکم کابل به تحریک انگلیس دست به شورش زد. در این شرایط محمدیوسف میرزا از حکومت مرکزی درخواست کمک کرد و ناصرالدینشاه هم با اعزام نیرو شورشها را سرکوب کرد اما از آنجا که ایرانیان به عنوان فاتح وارد هرات شده و نسبت به اهالی شهر رفتار بدی داشتند محمدیوسفخان از کار خود پشیمان شد و به آن اعتراض کرد.
به همین دلیل یوسفخان تلاش کرد با ایجاد شورش، سپاه ایران را از هرات بیرون کند که در نهایت با حمله سپاه ایران تسلیم شد و جای خود را به امیر جدید، عیسیخان داد که وی هم در نهایت به سرنوشت یوسفخان دچار شد. در چنین شرایطی انگلیس به جنوب ایران حمله کرد و ایران را در شرایط نامناسبی قرار داد. ناصرالدینشاه وقتی در عمل انجامشده قرار گرفت، به توصیه دولتهای روسیه و فرانسه به نیروهای ایرانی دستور ترک هرات را داد و تقاضای صلح کرد. انگلیس در ابتدا شرایطی را برای صلح اعلام کرد که با مخالفت ایران روبهرو شد. براساس شرایط اعلانشده از سوی انگلستان، باید شهر هرات از قوای ایران تخلیه شده و خسارات وارده به مردم این شهر جبران میشد.
سایر شروط نیز شامل تعهد دولت ایران به دخالت نکردن در امور هرات، عزل میرزاآقاخان نوری از صدارت، مجاز بودن انگلیس به ایجاد کنسولگری در شهرهای ایران، انعقاد پیمان تجاری ایران و انگلیس و واگذاری بندرعباس به امیر مسقط و عمان بود. ناصرالدینشاه زیر بار این شروط نرفت و از فرانسه درخواست وساطت نمود تا انگلیس را مجبور به صلح کند که در نهایت با میانجیگری فرانسه، مذاکرات صلح میان انگلیس و ایران در پاریس آغاز شد و به معاهده پاریس در پانزده فصل منجر شد. به موجب این معاهده، دولت ایران تعهد سپرد که هرات و تمام خاک افغانستان را تخلیه نماید و از هر ادعایی نسبت به حکومت خود در هرات و تمامی افغانستان دست بردارد. معاهده پاریس با میانجیگری ناپلئون سوم در ۴ مارس۱۸۵۷ بین سفیر ایران در پاریس فرخخان امینالملک و سفیر انگلیس در فرانسه لرد کاولی در پانزده فصل بسته شد. تنها دستورالعملی که از تهران از طرف آقاخاننوری به فرخخان رسید، این بود:«شما اختیار دارید در هر مسئلهای که مورد تقاضای انگلیسیها است موافقت کنید مگر در دو مورد: یکی سلطنت ناصرالدینشاه و دیگری صدارت من».
طی این عهدنامه که صلح بین دو دولت برقرار گردید انگلیسیها متعهد شدند قوایشان را در مدت کوتاهی از خاک ایران خارج کنند در مقابل دولت ایران با خروج نیروهایش از منطقه مورد مناقشه، از هرگونه حق حاکمیت بر هرات و افغانستان صرفنظر کرده و متعهد شد تا در منازعات با افغانها به دولت انگلیس بهعنوان میانجیگر و قاضی رجوع نماید، دولت انگلیس هم تعهد داد تا از هر تشویشی از ناحیه افغانستان برای دولت ایران جلوگیری کرده و مناسبات ایران با افغانها، شأن و حیثیت دولت ایران را رعایت نمایند. همچنین انگلیس حق داشت در هر نقطه از خاک ایران که صلاح دانست به ایجاد کنسولگری بپردازد.
اینگونه ایران استقلال افغانستان را بهرسمیت شناخت و بدین شکل خاطر انگلیسیها برای دفاع از هندوستان راحت شد. انگلیسیها نیز پذیرفتند که قوای خود را از ایران خارج کنند و اُسرای جنگی ایران را آزاد کنند. این معاهده، دست ایران را به کلی از دخالت در افغانستان کوتاه کرد و باعث نفوذ انگلستان در دربار ایران شد. بنابراین، هرات به کلی از ایران جدا شد و افغانستان نیز با عنوان استقلالیابی، از ایران استقلال یافت. پس از جنگ هرات قسمتهایی از شرق هریرود به بعد شامل هرات به افغانستان ضمیمه شد. نماینده ایران در این مذاکرات فرخخان و نماینده انگلیس لرد کاولی بود و میرزاآقاخان نوری نیز در جریان این معاهده قرار گرفت.
مفاد پیمان پاریس
پیمان پاریس که پس از محاصره هرات توسط ایران و حمله بریتانیا به جنوب ایران و با وساطت فرانسه منعقد میشد، در بند اول و دوم پیشبینی کرد: «از روز مبادله امضانامههای عهدنامه حال فیمابین اعلیحضرت شاهنشاه ایران و اعلیحضرت شاهنشاه انگلیس و ایرلاند و نیز فیمابین أخلاف و ممالک و رعایای طرفین صلح و دوستی دائمی خواهد بود. چون به دولت و اقبال فیمابین دولتین ایران و انگلیس صلح برقرار گردید بحکم این فقره مقرر است که عساکر دولت انگلیس ممالک ایران را تخلیه خواهند کرد موافق شرایط و تعهدات مسطوره ذیل.»
بند سوم و چهارم به موضوع مبادله اسیران و عفو رعایای ایرانی که با ارتش بریتانیا همکاری کرده بودند پرداخته بود و بند پنجم پیشبینی کرده بود: «اعلیحضرت پادشاه ایران تعهد میکند که بلادرنگ لازمه تدابیر را به کار ببرد که عساکر و کارگزاران ایران را از خاک و شهر هرات و سایر نقاط افغانستان بیرون بکشد. تخلیه ممالک مزبوره تا مدت سه ماه بعد از مبادله امضانامههای این عهدنامه خواهد بود». بند ششم نیز به این شکل ادعای حاکمیت ایران بر هرات و افغانستان را برای همیشه ملغی میکرد: «اعلیحضرت شاهنشاه ایران راضی میشود که ترک بکند کل ادعای سلطنتی بر خاک و شهر هرات و ممالک افغان [را] و هرگز مطالبه نکند از رؤسای هرات و ممالک افغان هیچ علامت اطاعت مثل سکه و خطبه و باج و نیز اعلیحضرت ایشان تعهد میکند که بعد از این از هر مداخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نماید و قول میدهند که هرات و تمام افغانستان را مستقل شناخته و هرگز در صدد اخلال استقلال این ولایات برنیایند.
و نیز در صورت ظهور و منازعه فیمابین دولت ایران و ممالک هرات و افغانستان دولت ایران تعهد میکند که اصلاح آن را رجوع به اهتمامات دوستانه دولت انگلیس نماید و اقدام به جنگ نکند مگر در صورتی که اهتمامات دوستانه دولت انگلیس مثمرثمری نشود. از طرف دیگر دولت انگلیس تعهد میکند که همه وقت اعتبار خود را در ممالک افغان به کار برد و نگذارد که از آنها و هیچیک از آنها باعث هیچ نوع تشویش و پریشانی دولت ایران بشود و اگر دولت ایران در وقوع مشکلات رجوع به دولت انگلیس نماید، دولت انگلیس نهایت کوشش را خواهد نمود که منازعات فیمابین را موافق حق و مطابق شأن دولت ایران اصلاح نماید.»
بند هفتم نیز پیشبینی میکرد: «در صورتی که از جانب هرات و ممالک افغان بر سر حدات ایران تجاوزی بشود، هر گاه ترضیه شایسته داده نشود دولت ایران حق خواهد داشت که به جهت دفع و تنبیه جانب متعدی، اقدام به حرکات جنگ نماید، اما این صراحتاً معلوم و مقبول است که هر لشکر از جانب دولت ایران که به جهت مقصود مزبور از سر حد بگذرد به محض اجرای مقصود خود، مراجعت به خاک خود خواهد کرد و استعمال حق مزبور نباید بهانه توقف دائمی عساکر دولت ایران به الحاق شهری یا یک جزو ممالک مزبوره به ممالک ایران بشود.»
فصل نهم- دولتین علیتین تعهد میکند که در باب نصب و اعتراف قونسولهای جنرال و قونسولها و وکلای قونسول هر یک از این دو دولت در ممالک همدیگر حالت دول کامله الوداد را خواهند داشت و نسبت به رعایای طرفین و تجارت ایشان در هر باب همانطور رفتار خواهد شد که با رعایا و تجارت دول کامله الوداد میشود.»
بند دهم نیز به بریتاینا اجازه داده در سرتاسر ایران هر جایی که مایل باشد کنسولگری ایجاد کند که دیگر به اجازه دولت ایران نیازی نداشته باشد. بند چهاردهم نیز پیشبینی کرده بود: «بلافاصله مبادله امضانامههای این عهدنامه، عساکر انگلیس هر نوع حرکات خصمانه را نسبت به دولت و مملکت ایران ترک خواهد کرد. دولت انگلیس علاوه بر این تعهد میکند به محض اینکه قرارداد تخلیه هرات و ممالک افغانستان از عساکر ایران و همچنین قرارداد پذیرایی سفارت انگلیس به طهران کاملاً مجری شد، عساکر انگلیس خود را از جمیع ولایات و اماکن و جزایر که تعلق به ایران دارند بلادرنگ پس خواهند کشید و دولت انگلیس تعهد میکند که در این اثنا سرکرده عساکر انگلیس عمداً هیچ حرکتی که موجب ضعف اطاعت رعایای ایران نسبت به اعلیحضرت شاهنشاه ایران باشد نخواهد کرد، بلکه تقویت اطاعت مزبوره نهایت مقصود دولت انگلیس است.
علاوه بر این دولت انگلیس تعهد میکند که بهقدر امکان رعایای ایران از زحمت حضور عساکر انگلیس ایمن خواهند بود و همچنین آذوقه که به جهت عساکر مزبوره لازم شود دولت ایران تعهد میکند که به کارگزاران خود قدغن ننماید که عساکر انگلیس را در تحصیل آذوقه مزبور اعانت کنند و نیز دولت انگلیس تعهد میکند که در حین اخذ اشیاء قیمت آن را موافق نرخ روز از جانب مأمورین انگلیس بلادرنگ داده خواهد شد».
این عهدنامه علاوه بر جدایی هرات و حق حاکمیت ایران بر سایر مناطق افغانستان استقلال سیاسی ایران را نیز خدشهدار کرده و حقوق کنسولی قابل توجهی را برای بریتانیا ایجاد کرد و زمینه دخالتهای آینده بریتانیا در قبال ایران شد. همانگونه که محمدشاه گفته بود دولت بریتانیا قدرت بزرگی بود و ایران توان جنگی مقابله با آن را نداشت و در عرصه دیپلماسی نیز مقهور نیرنگ انگلیسی شد.